ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عنوان کرد
ضرورت همافزایی میان دستگاههای فرهنگی
جلسه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با مدیران کل دستگاههای همکار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی در راستای افزایش همافزایی این دستگاهها در مشهد برگزار شد. محمدمهدی اسماعیلی در این دیدار بر همافزایی دستگاههای فرهنگی تأکید کرد و گفت که در سطوح مختلف این وزارتخانه با سایر نهادهای فرهنگی خارج از دولت نیازمند هماهنگیهای بیشتری هستیم.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همین رابطه گفت:«در سه سطح نیازمند هماهنگی هستیم، سطح اول هماهنگی داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، دستگاههای فرهنگی ذیل وزارت، باید هماهنگی و همافزایی لازم را داشته باشند. سطح دوم هماهنگی بین دستگاههایی است که مأموریت فرهنگی دارند و سطح سوم نهادهای فرهنگی خارج از دولت است.» اسماعیلی تصریح کرد: «مجموعههای استانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز باید با هم هماهنگی داشته باشند و یک صدای واحد از این دستگاهها شنیده شود. با توجه به ظرفیتهای موجود در مشهد، کلی ایده داریم، یکی از این ایدهها ایجاد هاب رسانهای است که در حال پیگیری است.»
در این جلسه مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره کل کتابخانههای عمومی، اداره کل اوقاف و امور خیریه، اداره کل حج و زیارت، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مدیر عامل بنیاد فرهنگی و هنری امام رضا(ع)، دبیر ستاد کانونهای فرهنگی هنری مساجد خراسان رضوی حضور داشتند.
دیدار وگفت و گو با تولیت حرم رضوی و امام جمعه مشهد
بنابر گزارش دیگری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اسماعیلی در این سفر دیداری نیز با حجتالاسلام والمسلمین مروی، تولیت آستان قدس رضوی داشت. وی در این دیداربا اشاره به نقش جوانان در پیشبرد جامعه اسلامی بر مبنای بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، گفت:«این وزارتخانه در تلاش است بر اساس بیانیه گام دوم و با استفاده از ظرفیت جوانان انقلابی، مؤمن و متدین مسیر تحولی در بخشهای مختلف فرهنگی طی شود که این مهم در قالب برنامهای دقیق با زمانبندیهای روشن برای رقم خوردن اتفاقاتی مبارک در حوزه فرهنگ تدوین شده است.» در بخش دیگری از این سفر، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با «آیتالله سید احمد علم الهدی» نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی و امام جمعه مشهد نیز گفتوگو کرد.در این دیدار، وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی به ظرفیت شوراهای فرهنگ عمومی استانها اشاره کرد و گفت:«شورای فرهنگ عمومی بنا به اقتضائات استان میتواند در حوزه فرهنگ استان ورود کند و متناسب با این فضا سیاستگذاری و تصمیمگیری کند.» بنابر گزارش دیگری، وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی شامگاه چهارشنبهای که گذشت بازدیدی هم از دبیرخانههای دائم جایزه ادبی جلالآلاحمد و جشنواره بینالمللی شعر انجام داده و با اعضای هیأت علمی چهاردهمین جایزه ادبی جلال آل احمد و شانزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر نیز گفتوگو کرد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این جلسه گفت:«معتقدم افزایش تولیدات با کیفیت در حوزه کتاب سایر بخشهای فرهنگی را فعال و با کیفیت میکند.اعضای هیأت علمی این جوایز برای ایجاد جریانهای فکری و فرهنگی برنامهریزی و کمک کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای همکاری در این زمینه آماده است. با گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی ایران باید به جریان تولید در حوزه شعر و ادبیات توجه شود.» در این جلسه، یاسر احمدوند، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی هم با طرح پیشنهادهایی گفت:«پیشنهاد میکنم در این دوره از جشنواره در بخش ویژه به آثار کشورهای فارسی زبان بخصوص افغانستان بپردازید.دبیرخانه جشنواره بینالمللی شعر فجر و جایزه ادبی جلال آل احمد برای آثار برگزیده پیوست ترویجی، رسانهای و اقتصادی تدارک ببیند و این موضوع را از ابعاد مختلف بررسی کند چرا که صرفاً نباید به بخش نقدی این جوایز توجه کرد بلکه آثار برگزیده باید در جامعه استمرار داشته باشند.»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همین رابطه گفت:«در سه سطح نیازمند هماهنگی هستیم، سطح اول هماهنگی داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، دستگاههای فرهنگی ذیل وزارت، باید هماهنگی و همافزایی لازم را داشته باشند. سطح دوم هماهنگی بین دستگاههایی است که مأموریت فرهنگی دارند و سطح سوم نهادهای فرهنگی خارج از دولت است.» اسماعیلی تصریح کرد: «مجموعههای استانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز باید با هم هماهنگی داشته باشند و یک صدای واحد از این دستگاهها شنیده شود. با توجه به ظرفیتهای موجود در مشهد، کلی ایده داریم، یکی از این ایدهها ایجاد هاب رسانهای است که در حال پیگیری است.»
در این جلسه مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره کل کتابخانههای عمومی، اداره کل اوقاف و امور خیریه، اداره کل حج و زیارت، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مدیر عامل بنیاد فرهنگی و هنری امام رضا(ع)، دبیر ستاد کانونهای فرهنگی هنری مساجد خراسان رضوی حضور داشتند.
دیدار وگفت و گو با تولیت حرم رضوی و امام جمعه مشهد
بنابر گزارش دیگری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اسماعیلی در این سفر دیداری نیز با حجتالاسلام والمسلمین مروی، تولیت آستان قدس رضوی داشت. وی در این دیداربا اشاره به نقش جوانان در پیشبرد جامعه اسلامی بر مبنای بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، گفت:«این وزارتخانه در تلاش است بر اساس بیانیه گام دوم و با استفاده از ظرفیت جوانان انقلابی، مؤمن و متدین مسیر تحولی در بخشهای مختلف فرهنگی طی شود که این مهم در قالب برنامهای دقیق با زمانبندیهای روشن برای رقم خوردن اتفاقاتی مبارک در حوزه فرهنگ تدوین شده است.» در بخش دیگری از این سفر، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با «آیتالله سید احمد علم الهدی» نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی و امام جمعه مشهد نیز گفتوگو کرد.در این دیدار، وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی به ظرفیت شوراهای فرهنگ عمومی استانها اشاره کرد و گفت:«شورای فرهنگ عمومی بنا به اقتضائات استان میتواند در حوزه فرهنگ استان ورود کند و متناسب با این فضا سیاستگذاری و تصمیمگیری کند.» بنابر گزارش دیگری، وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی شامگاه چهارشنبهای که گذشت بازدیدی هم از دبیرخانههای دائم جایزه ادبی جلالآلاحمد و جشنواره بینالمللی شعر انجام داده و با اعضای هیأت علمی چهاردهمین جایزه ادبی جلال آل احمد و شانزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر نیز گفتوگو کرد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این جلسه گفت:«معتقدم افزایش تولیدات با کیفیت در حوزه کتاب سایر بخشهای فرهنگی را فعال و با کیفیت میکند.اعضای هیأت علمی این جوایز برای ایجاد جریانهای فکری و فرهنگی برنامهریزی و کمک کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای همکاری در این زمینه آماده است. با گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی ایران باید به جریان تولید در حوزه شعر و ادبیات توجه شود.» در این جلسه، یاسر احمدوند، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی هم با طرح پیشنهادهایی گفت:«پیشنهاد میکنم در این دوره از جشنواره در بخش ویژه به آثار کشورهای فارسی زبان بخصوص افغانستان بپردازید.دبیرخانه جشنواره بینالمللی شعر فجر و جایزه ادبی جلال آل احمد برای آثار برگزیده پیوست ترویجی، رسانهای و اقتصادی تدارک ببیند و این موضوع را از ابعاد مختلف بررسی کند چرا که صرفاً نباید به بخش نقدی این جوایز توجه کرد بلکه آثار برگزیده باید در جامعه استمرار داشته باشند.»
روزنامه ایران از امروز در 20 صفحه منتشر میشود
صفحات ویژه اقتصادی(5تا 8) زندگی(9 تا 12) و سیاسی(13تا 16)
دیپلماسی فردی رئیسجمهور چگونه سیاست تنشزایی دشمنان برای منطقه آسیای میانه را بی اثر کرد
درهای باز قفقاز
فصل جدید روابط با جمهوری آذربایجان
همسایگان، اولویت سیاست خارجی دولت سیزدهم
عبدالرضا هادی زاده / ورود دولتها به تنش و رقابتهای خصمانه و خارج از دایره منافع با همسایگان همواره یکی از دلایل تحلیل رفتن قدرت و ثروت کشورها بوده است.
این تنشها گاهی بهصورت «تله تنش» از طرف رقبا یا دشمنان منطقهای و جهانی طرحریزی میگردد تا ضمن کاستن از مؤلفههای قدرت کشور مورد هدف، اولویتبندی آن کشور را نیز دستخوش تغییر قرار دهد.
یکی از نمونههای این تله تنش را میتوان در تحولات یک سال اخیر رژیم صهیونیستی در ارتباط با تحولات منطقه قفقاز و همسایگان شمال غربی کشورمان مشاهده کرد. این رژیم تلاش داشته تا با تحریک کشورهای حوزه قفقاز ضمن تغییر ژئوپولیتیک منطقه، پل ارتباطی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی را مسدود کند و از مزیت سرزمینی و منطقهای ایران در آینده منطقه بکاهد. گرچه این تحولات از چشمان مردان میدان در جمهوری اسلامی پنهان نبود اما میتوان کاهلی نسبت به این تله را در چشمان دستگاه دیپلماسی دولت سابق مشاهده کرد.
کم توجهی به روابط سازنده با همسایگان از جمله موضوعاتی است که در دولت گذشته، ایران را از انتفاع کافی از روابط با آنها محروم کرده بود و هر روز این روابط بیش از پیش به سردی میگرایید. چه زمانی که این اتفاق با یک اشتباه تحلیلی منجر به تیره شدن روابط تهران و عشقآباد شد و چه زمانی که عدم اولویت به همسایگان زمینه را برای یکه تازی رژیم صهیونیستی در مرز با باکو فراهم کرد. اما تحول راهبردی در سطح وزارت امور خارجه دولت سیزدهم باعث شد تا جایگاه همسایگان از حاشیه به متن تغییر کرده و لزوم همکاری سازنده با کشورهای منطقه و همسایه به یکی از اولویتهای اساسی در کنار نگاه به شرق تبدیل شود.
دیپلماسی فردی رئیس جمهور در حاشیه پانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو اکو در ترکمنستان که ماه گذشته برگزار شد منجر به رفع برخی سوءتفاهمها و پروژههای ضدایرانی در منطقه قفقاز شد.
پایبندی بر اصول، تأکید بدون تعارف بر مواضع و خطوط قرمز از جمله نگرانی در خصوص حضور گروههای افراطی و تکفیری در مرزها و نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه صراحتاً از جانب ایران به الهام علیاف منتقل شد و در عین حال بر ریشههای فرهنگی، تمدنی و دینی دو ملت و روابط دیرینه و لزوم گسترش تعاملات تأکید گشت. دیدار رئیس جمهور جدید ایران با رئیسجمهور آذربایجان که رسانهها تلاش داشتند تا او را تندرو معرفی کنند و تأکید بر منافع مشترک در همکاری، همزمان با گسترش یافتن تنشها باعث شد، علیاف این دیدار را نقطه عطفی در تاریخ روابط دو کشور معرفی کند؛ به بیان دیگر این اتفاق که زمینه همکاریهای جدیتری را بهوجود آورد توانست یک تهدید را برای ایران به فرصت تبدیل کند.
متعاقب این دیدار حصول توافق سوآپ گازی بین ایران، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان از جهت سیاسی، اقتصادی و ترانزیتی پیام مهمی بر ای بازیگران رقیب و دشمن داشت. این نوع از همکاریها علاوهبر حل مشکلاتی چون رفع کمبود انرژی در مناطق شمالی ایران مزیتهای امنیتی نیز داشته و موجب وابستگی متقابل و افزایش ریسک برای اقدامات تنش زای احتمالی کشورهای عضو میشود.
اکنون شروع به کار آزمایشگاهی راهگذر ایران، جمهوری آذربایجان و گرجستان نیز مسیر رسیدن ایران به دریای سیاه و اروپا را سهل کرده است.
این مسیر ترانزیتی که میتواند خلیجفارس را به دریای سیاه متصل کند، همزمان با احیای کریدور اکو (پاکستان، ایران، ترکیه) و راهاندازی آزمایشی کریدور جهانی شمال-جنوب (فنلاند، روسیه، جمهوری آذربایجان، ایران، خلیج فارس و هند) میتواند بهعنوان انقلابی در استفاده از موقعیت ویژه و ژئوپولیتیک کشورمان توصیف شود.
همزمانی استفاده از ظرفیت ارتباط زمینی با افزایش هزینههای حملونقل دریایی و تلاش کشورها برای افزایش سهم خود از مزایای ابرپروژه یک کمربند یک جاده یا همان جاده ابریشم جدید میتواند تأمین کننده منافع ملی کشورمان باشد.
در شرایطی محور اصلی سیاست خارجی ایران از تمرکز بر مسأله مذاکرات برجامی به سمت همکاری با کشورهای منطقه و افزایش تعامل با شرکای شرقی رخت بسته که این اتفاقات پنج سال پس از تیره شدن روابط با ترکمنستان و یک سال بعد از تله صهیونیستها برای ایجاد درگیری در مناطق مرزی ایران با آذربایجان معنای قابل توجهی دارد و میتواند بهعنوان حرکت به سمت بازیهای واقعی برد برد با همسایگان و نقش بر آب شدن سناریوهای صهیونیستها تحلیل شود.
فصل جدید روابط با جمهوری آذربایجان
همسایگان، اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
مجتبی روزبهانی
معاون اداره کل رسانههای خارجی وزارت امور خارجه
سفر فشرده اما پربار دکتر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان به جمهوری آذربایجان که با استقبال و دیدارهای گرم مقامات این کشور مواجه شد، صفحه جدیدی را در تاریخ روابط دو کشور همسایه، برادر و مسلمان میگشاید. وزیر امور خارجه در بدو ورود به فرودگاه بینالمللی باکو مورد استقبال گرم و صمیمی مقامات وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان و سفیر و دیپلماتهای کشورمان در آن کشور قرار گرفت.
وی طی مصاحبهای با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در خصوص اهداف این سفر گفت: «ایدههای متنوعی برای گسترش هر چه بیشتر همکاریها با جمهوری آذربایجان به همراه دارم. با همتایم سه دیدار در نیویورک، عشقآباد و اسلامآباد داشتهام و روی چهارچوبهای توسعه همکاریها گفتوگو کردهایم.»
وزیر امور خارجه در دو دور مذاکره با جناب آقای الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان که 5/3 ساعت به طول انجامید -و این در دیدارهای گذشته رئیس جمهور آذربایجان با مقامات کشورهای خارجی در باکو بیسابقه است- به بحث و گفتوگو درخصوص آخرین وضعیت در مناسبات بین دو کشور، مسائل منطقه و همکاری بینالملل پرداختند.
وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به دیدار مهم و صمیمانه رؤسای جمهور دو کشور در عشقآباد ترکمنستان و رفع سوء تفاهمات به وجود آمده از طریق رایزنیهای متمادی وزرای امور خارجه و سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو و همچنین سفارت جمهوری آذربایجان در تهران، شرایط فعلی را فضای بسیار مناسبی برای توسعه همکاریها در همه بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دفاعی عنوان داشت و گفت که رهنمودهای جناب آقای رئیس جمهور گشایشهای بسیار تأثیرگذاری در مناسبات بین دو کشور، تکمیل پروژههای مشترک و تدوین پروژههای جدید همکاری خواهد داشت.
آقای الهام علیاف هم با اشاره به دیدار گرم و صمیمی خود با آیتالله رئیسی رئیس جمهور کشورمان، از اهمیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشور دوست، برادر و همسایه برای جمهوری آذربایجان یاد کرد. برخی محورها و دستاوردهای این دیدار سازنده عبارتند از:
امکان حضور شرکتهای ایرانی در فرایند بازسازی مناطق آزاد شده
ازسرگیری پروازهای مستقیم بین ایران و جمهوری آذربایجان
آغاز فرایند آزادی و انتقال برخی اتباع ایرانی زندانی در جمهوری آذربایجان
مشارکت متخصصان نظامی ایران در فرایند مینزدایی مناطق آزاد شده از اشغال با توجه به اینکه این مناطق در حال حاضر یکی از پرتراکمترین مناطق مینگذاری شده جهان محسوب میشود
جلب شرکتهای ایرانی به فعالیت در منطقه آزاد تجاری و صنعتی وادی ارس در حاشیه مرز ایران و تولید محصولات ایرانی در این منطقه و صادرات به کشورهای مشترکالمنافع که جمهوری آذربایجان در آن کشورها از برخی مزایا و معافیتهای تجاری و گمرکی برخوردار است
مذاکره تکمیلی پروژه راه آهن رشت - آستارا در مسیر کریدور شمال - جنوب و پروژه ترمینال باری موجود در آستارا و ساخت پل اتومبیلرو روی رودخانه آستاراچای
افزایش صادرات انرژی الکتریکی از سوی جمهوری آذربایجان به جمهوری اسلامی ایران و اتصال شبکه برق ایران-آذربایجان- روسیه
برگزاری اجلاس سران ایران-جمهوری آذربایجان و روسیه و پیشنهاد اجلاس سران چهار کشور ایران،آذربایجان، روسیه و ترکیه
مذاکره تکمیلی درخصوص بلوکهای نفتی مشترک در دریای خزر.
دکتر امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان همچنین در دیدار با سرکار خانم صاحبه غفاروا رئیس مجلس ملی جمهوری آذربایجان ضمن تشکر از حضور وی در مراسم تحلیف ریاست جمهوری از اهمیت دیپلماسی پارلمانی در پیشبرد سیاست خارجی دو کشور سخن گفت. رئیس مجلس ملی آذربایجان هم پارلمان این کشور را حامی روابط با ایران خواند و دعوت خود از جناب دکتر قالیباف برای سفر به جمهوری آذربایجان را تجدید کرد. در این دیدار همچنین درخصوص فعالسازی بیش از پیش گروههای دوستی پارلمانی دو کشور به منظور افزایش هر چه بیشتر مناسبات پارلمانی دو کشور تبادل نظر شد.
دکتر امیرعبداللهیان در پایان روز کاری خود در باکو میهمان همتای آذربایجانی خود در محل وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان بود و طی سه دور مذاکرات ثمربخش رسمی و خصوصی با همتای خود، بر همکاریهای دوجانبه و تعهد وزارتخانههای امور خارجه دو کشور برای تسهیلگری در روابط تأکید کرد و در زمینه نشستها و مشورتهای مستمر در سطح معاونین وزرای امور خارجه و مدیران کل منطقهای به منظور پیگیری دیدارها و توافقات دو وزیر خارجه به توافق رسیدند.
همچنین ادامه فعالانه کار کمیته مشترک همکاریهای رسانهای دو کشور مورد تأکید دو وزیر قرار گرفت. وزرای خارجه همکاری دو کشور در مجامع و سازمانهای بینالمللی و منطقهای را مثبت ارزیابی کرده و افزایش این همکاری را مورد توافق قرار دادند.
بررسی و تبادل نظر درخصوص آخرین تحولات قفقاز جنوبی، مذاکرات جمهوری آذربایجان و ارمنستان، آخرین وضعیت افغانستان و مذاکرات هستهای ایران بخش دیگری از گفتگوهای مفصل دو وزیر خارجه بود.
امیرعبداللهیان بعد از ضیافت شامی که از سوی جیحون بایراموف به افتخار وی تشکیل شده بود، با حضور در جمع ایرانیان مقیم باکو از همت دولت سیزدهم برای تصویب قانون جامع حمایت از ایرانیان در سراسر جهان سخن گفت و پای درد دل تجار، بازرگانان، دانشجویان و سایر هموطنان تا پاسی از نیمه شب نشست و به سخنان و درخواستهای آنان پاسخ داد.
سفر کوتاه اما پربار وزیر امور خارجه کشورمان به باکو که اولین سفر رسمی یک مقام عالیرتبه دولت آیتالله رئیسی به جمهوری آذربایجان به حساب میآید، نویدبخش موفقیت سیاست راهبردی دولت سیزدهم در اولویتبخشی به کشورهای حوزه همسایگی خود است.
این تنشها گاهی بهصورت «تله تنش» از طرف رقبا یا دشمنان منطقهای و جهانی طرحریزی میگردد تا ضمن کاستن از مؤلفههای قدرت کشور مورد هدف، اولویتبندی آن کشور را نیز دستخوش تغییر قرار دهد.
یکی از نمونههای این تله تنش را میتوان در تحولات یک سال اخیر رژیم صهیونیستی در ارتباط با تحولات منطقه قفقاز و همسایگان شمال غربی کشورمان مشاهده کرد. این رژیم تلاش داشته تا با تحریک کشورهای حوزه قفقاز ضمن تغییر ژئوپولیتیک منطقه، پل ارتباطی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی را مسدود کند و از مزیت سرزمینی و منطقهای ایران در آینده منطقه بکاهد. گرچه این تحولات از چشمان مردان میدان در جمهوری اسلامی پنهان نبود اما میتوان کاهلی نسبت به این تله را در چشمان دستگاه دیپلماسی دولت سابق مشاهده کرد.
کم توجهی به روابط سازنده با همسایگان از جمله موضوعاتی است که در دولت گذشته، ایران را از انتفاع کافی از روابط با آنها محروم کرده بود و هر روز این روابط بیش از پیش به سردی میگرایید. چه زمانی که این اتفاق با یک اشتباه تحلیلی منجر به تیره شدن روابط تهران و عشقآباد شد و چه زمانی که عدم اولویت به همسایگان زمینه را برای یکه تازی رژیم صهیونیستی در مرز با باکو فراهم کرد. اما تحول راهبردی در سطح وزارت امور خارجه دولت سیزدهم باعث شد تا جایگاه همسایگان از حاشیه به متن تغییر کرده و لزوم همکاری سازنده با کشورهای منطقه و همسایه به یکی از اولویتهای اساسی در کنار نگاه به شرق تبدیل شود.
دیپلماسی فردی رئیس جمهور در حاشیه پانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو اکو در ترکمنستان که ماه گذشته برگزار شد منجر به رفع برخی سوءتفاهمها و پروژههای ضدایرانی در منطقه قفقاز شد.
پایبندی بر اصول، تأکید بدون تعارف بر مواضع و خطوط قرمز از جمله نگرانی در خصوص حضور گروههای افراطی و تکفیری در مرزها و نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه صراحتاً از جانب ایران به الهام علیاف منتقل شد و در عین حال بر ریشههای فرهنگی، تمدنی و دینی دو ملت و روابط دیرینه و لزوم گسترش تعاملات تأکید گشت. دیدار رئیس جمهور جدید ایران با رئیسجمهور آذربایجان که رسانهها تلاش داشتند تا او را تندرو معرفی کنند و تأکید بر منافع مشترک در همکاری، همزمان با گسترش یافتن تنشها باعث شد، علیاف این دیدار را نقطه عطفی در تاریخ روابط دو کشور معرفی کند؛ به بیان دیگر این اتفاق که زمینه همکاریهای جدیتری را بهوجود آورد توانست یک تهدید را برای ایران به فرصت تبدیل کند.
متعاقب این دیدار حصول توافق سوآپ گازی بین ایران، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان از جهت سیاسی، اقتصادی و ترانزیتی پیام مهمی بر ای بازیگران رقیب و دشمن داشت. این نوع از همکاریها علاوهبر حل مشکلاتی چون رفع کمبود انرژی در مناطق شمالی ایران مزیتهای امنیتی نیز داشته و موجب وابستگی متقابل و افزایش ریسک برای اقدامات تنش زای احتمالی کشورهای عضو میشود.
اکنون شروع به کار آزمایشگاهی راهگذر ایران، جمهوری آذربایجان و گرجستان نیز مسیر رسیدن ایران به دریای سیاه و اروپا را سهل کرده است.
این مسیر ترانزیتی که میتواند خلیجفارس را به دریای سیاه متصل کند، همزمان با احیای کریدور اکو (پاکستان، ایران، ترکیه) و راهاندازی آزمایشی کریدور جهانی شمال-جنوب (فنلاند، روسیه، جمهوری آذربایجان، ایران، خلیج فارس و هند) میتواند بهعنوان انقلابی در استفاده از موقعیت ویژه و ژئوپولیتیک کشورمان توصیف شود.
همزمانی استفاده از ظرفیت ارتباط زمینی با افزایش هزینههای حملونقل دریایی و تلاش کشورها برای افزایش سهم خود از مزایای ابرپروژه یک کمربند یک جاده یا همان جاده ابریشم جدید میتواند تأمین کننده منافع ملی کشورمان باشد.
در شرایطی محور اصلی سیاست خارجی ایران از تمرکز بر مسأله مذاکرات برجامی به سمت همکاری با کشورهای منطقه و افزایش تعامل با شرکای شرقی رخت بسته که این اتفاقات پنج سال پس از تیره شدن روابط با ترکمنستان و یک سال بعد از تله صهیونیستها برای ایجاد درگیری در مناطق مرزی ایران با آذربایجان معنای قابل توجهی دارد و میتواند بهعنوان حرکت به سمت بازیهای واقعی برد برد با همسایگان و نقش بر آب شدن سناریوهای صهیونیستها تحلیل شود.
فصل جدید روابط با جمهوری آذربایجان
همسایگان، اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
مجتبی روزبهانی
معاون اداره کل رسانههای خارجی وزارت امور خارجه
سفر فشرده اما پربار دکتر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان به جمهوری آذربایجان که با استقبال و دیدارهای گرم مقامات این کشور مواجه شد، صفحه جدیدی را در تاریخ روابط دو کشور همسایه، برادر و مسلمان میگشاید. وزیر امور خارجه در بدو ورود به فرودگاه بینالمللی باکو مورد استقبال گرم و صمیمی مقامات وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان و سفیر و دیپلماتهای کشورمان در آن کشور قرار گرفت.
وی طی مصاحبهای با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در خصوص اهداف این سفر گفت: «ایدههای متنوعی برای گسترش هر چه بیشتر همکاریها با جمهوری آذربایجان به همراه دارم. با همتایم سه دیدار در نیویورک، عشقآباد و اسلامآباد داشتهام و روی چهارچوبهای توسعه همکاریها گفتوگو کردهایم.»
وزیر امور خارجه در دو دور مذاکره با جناب آقای الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان که 5/3 ساعت به طول انجامید -و این در دیدارهای گذشته رئیس جمهور آذربایجان با مقامات کشورهای خارجی در باکو بیسابقه است- به بحث و گفتوگو درخصوص آخرین وضعیت در مناسبات بین دو کشور، مسائل منطقه و همکاری بینالملل پرداختند.
وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به دیدار مهم و صمیمانه رؤسای جمهور دو کشور در عشقآباد ترکمنستان و رفع سوء تفاهمات به وجود آمده از طریق رایزنیهای متمادی وزرای امور خارجه و سفارت جمهوری اسلامی ایران در باکو و همچنین سفارت جمهوری آذربایجان در تهران، شرایط فعلی را فضای بسیار مناسبی برای توسعه همکاریها در همه بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دفاعی عنوان داشت و گفت که رهنمودهای جناب آقای رئیس جمهور گشایشهای بسیار تأثیرگذاری در مناسبات بین دو کشور، تکمیل پروژههای مشترک و تدوین پروژههای جدید همکاری خواهد داشت.
آقای الهام علیاف هم با اشاره به دیدار گرم و صمیمی خود با آیتالله رئیسی رئیس جمهور کشورمان، از اهمیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشور دوست، برادر و همسایه برای جمهوری آذربایجان یاد کرد. برخی محورها و دستاوردهای این دیدار سازنده عبارتند از:
امکان حضور شرکتهای ایرانی در فرایند بازسازی مناطق آزاد شده
ازسرگیری پروازهای مستقیم بین ایران و جمهوری آذربایجان
آغاز فرایند آزادی و انتقال برخی اتباع ایرانی زندانی در جمهوری آذربایجان
مشارکت متخصصان نظامی ایران در فرایند مینزدایی مناطق آزاد شده از اشغال با توجه به اینکه این مناطق در حال حاضر یکی از پرتراکمترین مناطق مینگذاری شده جهان محسوب میشود
جلب شرکتهای ایرانی به فعالیت در منطقه آزاد تجاری و صنعتی وادی ارس در حاشیه مرز ایران و تولید محصولات ایرانی در این منطقه و صادرات به کشورهای مشترکالمنافع که جمهوری آذربایجان در آن کشورها از برخی مزایا و معافیتهای تجاری و گمرکی برخوردار است
مذاکره تکمیلی پروژه راه آهن رشت - آستارا در مسیر کریدور شمال - جنوب و پروژه ترمینال باری موجود در آستارا و ساخت پل اتومبیلرو روی رودخانه آستاراچای
افزایش صادرات انرژی الکتریکی از سوی جمهوری آذربایجان به جمهوری اسلامی ایران و اتصال شبکه برق ایران-آذربایجان- روسیه
برگزاری اجلاس سران ایران-جمهوری آذربایجان و روسیه و پیشنهاد اجلاس سران چهار کشور ایران،آذربایجان، روسیه و ترکیه
مذاکره تکمیلی درخصوص بلوکهای نفتی مشترک در دریای خزر.
دکتر امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان همچنین در دیدار با سرکار خانم صاحبه غفاروا رئیس مجلس ملی جمهوری آذربایجان ضمن تشکر از حضور وی در مراسم تحلیف ریاست جمهوری از اهمیت دیپلماسی پارلمانی در پیشبرد سیاست خارجی دو کشور سخن گفت. رئیس مجلس ملی آذربایجان هم پارلمان این کشور را حامی روابط با ایران خواند و دعوت خود از جناب دکتر قالیباف برای سفر به جمهوری آذربایجان را تجدید کرد. در این دیدار همچنین درخصوص فعالسازی بیش از پیش گروههای دوستی پارلمانی دو کشور به منظور افزایش هر چه بیشتر مناسبات پارلمانی دو کشور تبادل نظر شد.
دکتر امیرعبداللهیان در پایان روز کاری خود در باکو میهمان همتای آذربایجانی خود در محل وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان بود و طی سه دور مذاکرات ثمربخش رسمی و خصوصی با همتای خود، بر همکاریهای دوجانبه و تعهد وزارتخانههای امور خارجه دو کشور برای تسهیلگری در روابط تأکید کرد و در زمینه نشستها و مشورتهای مستمر در سطح معاونین وزرای امور خارجه و مدیران کل منطقهای به منظور پیگیری دیدارها و توافقات دو وزیر خارجه به توافق رسیدند.
همچنین ادامه فعالانه کار کمیته مشترک همکاریهای رسانهای دو کشور مورد تأکید دو وزیر قرار گرفت. وزرای خارجه همکاری دو کشور در مجامع و سازمانهای بینالمللی و منطقهای را مثبت ارزیابی کرده و افزایش این همکاری را مورد توافق قرار دادند.
بررسی و تبادل نظر درخصوص آخرین تحولات قفقاز جنوبی، مذاکرات جمهوری آذربایجان و ارمنستان، آخرین وضعیت افغانستان و مذاکرات هستهای ایران بخش دیگری از گفتگوهای مفصل دو وزیر خارجه بود.
امیرعبداللهیان بعد از ضیافت شامی که از سوی جیحون بایراموف به افتخار وی تشکیل شده بود، با حضور در جمع ایرانیان مقیم باکو از همت دولت سیزدهم برای تصویب قانون جامع حمایت از ایرانیان در سراسر جهان سخن گفت و پای درد دل تجار، بازرگانان، دانشجویان و سایر هموطنان تا پاسی از نیمه شب نشست و به سخنان و درخواستهای آنان پاسخ داد.
سفر کوتاه اما پربار وزیر امور خارجه کشورمان به باکو که اولین سفر رسمی یک مقام عالیرتبه دولت آیتالله رئیسی به جمهوری آذربایجان به حساب میآید، نویدبخش موفقیت سیاست راهبردی دولت سیزدهم در اولویتبخشی به کشورهای حوزه همسایگی خود است.
صیانت از امنیت
رزمایش پیامبر اعظم(ص) ۱۷ سپاه، روز گذشته با شلیک همزمان ۱۶ فروند موشک به سمت اهداف از پیش تعیین شده پایان یافت
14 و 15
«ایران» از موانع و فرصتهای دور هشتم مذاکرات گزارش میدهد
راز ضربالاجل ها
منبع اروپایی: ۸۰ درصد مطالبات ایران در پیشنویس وین لحاظ شده است
گروه سیاسی/ «مذاکرات وین در تاریخ ۲۷ دسامبر از سرگرفته میشود. معمولاً شرکت در یک برنامه و کار جدی بین کریسمس کاتولیک و سال نو روال نیست اما در این مورد خاص، نشان میدهد که تمامی مذاکرهکنندگان تمایلی به اتلاف وقت ندارند و بهدنبال احیای برجام در سریعترین زمان ممکن هستند» این صحبتهای اولیانوف نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی است که خبر از یک تابوشکنی میدهد. خبری که تأیید کننده این نکته است که رویکرد جدید ایران راه را برای بازیهای سیاسی و اتلاف وقت طرفهای بدعهد در مذاکرات بسته است و آنها را مجاب کرده تا حتی از زمان بین کریسمس و سال نو میلادی برای مذاکرات رفع تحریم استفاده کنند. اما آنها تلاش دارند تا با وانمود کردن عجله داشتن برای حصول توافق، توپ را در زمین ایران بیندازند و از آن بهعنوان دستاویزی برای کاهش دستاوردهای ایران استفاده کنند.
بر اساس اعلام اتحادیه اروپا کمیسیون مشترک برنامه جامع اقدام مشترک روز دوشنبه 27 دسامبر یعنی ششم دی ماه در وین تشکیل جلسه خواهد داد. اتحادیه اروپا در بیانیه خود آورده است: شرکت کنندگان به بحث در مورد چشمانداز بازگشت احتمالی ایالات متحده به توافق و چگونگی اطمینان از اجرای کامل و مؤثر این توافق از سوی همه طرفها ادامه خواهند داد.
هدف از وانمود کردن زمان اندک برای ایران
تعیین کردن ضرب الاجل برای تیم ایرانی در دستور کار رسانهها و شخصیتهای مختلف از تروئیکای اروپا تا امریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا در جدیدترین اظهار نظر خود در این زمینه گفته که زمان برای دستیابی به توافق «بسیار، بسیار، بسیار کوتاه است.» همزمان رابرت مالی، نماینده امریکا در امور ایران نیز به سیانان گفت زمان باقیمانده رو به اتمام است. کشورهای اروپایی نیز چند روز پیش در این مورد بیانیهای صادر کردند. این مواضع درحالی است که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای شروع شدن مذاکرات در دولت پیشین در عالیترین سطح سیاسی اعلام کرده است که بهشدت با فرسایشی شدن گفتوگوها مخالفت دارد. کشورهای غربی که از زمان خروج امریکا از برجام هیچ تلاشی برای احیای آن نکرده بودند علت پروژه تعجیل خود را پیشرفتهای هستهای کشورمان اعلام میکنند اما تاریخچه مذاکرات هستهای نشان میدهد در سال 1392 که ایران در مذاکرات شرکت کرده بود نیز پیشرفتهای هستهای کشورمان ادامه داشت، بنابراین، این استدلال آنها نمیتواند مسموع و مشروع باشد. علاوه بر این ایران در طی سالهای اخیر تحت شدیدترین نظارتها بوده و بر اساس محدودیتهای برجامی بهعنوان یک استثنا در نظام بینالملل بیشترین دسترسیها را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی داده و بیش از پانزده بار فعالیتهای هستهای و صلحآمیز ایران مورد اعتراف این نهاد قرار گرفته است. این موضوع نشان میدهد تمام ادعای دشمنان ایران در دو دهه اخیر کذب و در راستای پروندهسازی برای کشورمان بوده است. حالا با وجود اینکه ایران همچنان همکاریهای پادمانی با آژانس را داشته و حتی بهصورت داوطلبانه اجازه نصب دوربینهای آفلاین در سایت کرج را داده است غربیها تلاش دارند تا با ادعای کمبود زمان ایران را وادار به یک توافق بد کنند، توافقی که رفع تحریمها به طور مؤثر در آن محقق نشود و ایران نتواند از آن انتفاع ببرد. ادعای محدود بودن زمان همراه با عدم اراده جدی برای رفع تحریمها و تمایل نداشتن به رفع نگرانیهای ایران در خصوص تکرار بدعهدیها این گزاره را بیشتر تأیید میکند که غرب بهدنبال یک سناریوی تبلیغاتی صرف است و برخلاف ادعاهای صورت گرفته حاضر به برداشتن تحریمها نیست.
ایران مسلط بر فضای مذاکرات
اما نگاهی به آرایش مذاکرات و جایگاه ایران نشان میدهد که نه تنها ایران برخلاف دولت پیشین «هر توافقی بهتر از بیتوافقی» را قبول ندارد که صرفاً بهدنبال «توافق خوب» بوده است. همچنین خالی شدن دست امریکا از تحریمهای جدید و اساسی نشان میدهد که برخلاف ادعاهای مطرح شده اساساً زمان به ضرر ایران نیست.
دور جدید مذاکرات درحالی ششم دیماه در وین از سر گرفته میشود که اکنون پیشنویس مشترک ایرانی روی میز گفتوگوها قرار دارد و پیشنویس دور ششم مذاکرات که در دولت گذشته روی میز بود تا حد قابل توجهی اصلاح شده است. این اتفاق و عقب رانده شدن غرب از پافشاری بر نتایج شش دور مذاکرات ناموفق ایران و کشورهای 1+4 در حالی رخ داد که تروئیکای اروپا و امریکا از ابتدای شروع مذاکرات در هشتم آذرماه همواره رویکرد مخرب رسانهای را پیگیری کردهاند. آنها تلاش داشتند تا مذاکرات موشکی و منطقهای را بر ایران تحمیل کنند اما تأکید ایران بر محور بودن توافق 2015 و همراه کردن دیگر کشورها دست آنها را خالی کرد و باعث عصبانیت و در عین حال عقب نشینی آنها شده است.
blame game یا بازی مقصر نمایی، فشار رسانهای بر تیم ایرانی و افکار عمومی کشورمان و همصدایی با صهیونیستها از جمله فعالیتهای مخرب تروئیکای اروپا در طول مذاکرات بود. اما منطق مستحکم تیم ایرانی، دیپلماسی پویا با متحدان شرقی، خارج شدن مسأله مذاکرات از موضوع حیاتی برای آینده اقتصاد و سیاست ایران و گسترش تعامل ایران با همسایگان و دوستان منطقهای باعث شد تا عرصه برای یکه تازی بازیگران غربی سخت شود. آرایش جدید سیاست خارجی کشورمان منجر به این شده تا مقامات دولتی به صراحت اعلام کنند که دوران گرفتن 10 امتیاز در ازای یک امتیاز گذشته است. حالا باید دید کشورهایی که این روزها در خصوص فعالیتهای صلحآمیز کشورمان ابراز نگرانی میکنند حاضر به پذیرش تعهدات پیشین خود همراه با تضامین لازم میشوند یا خیر.
برش
منبع اروپایی در گفتوگو با ایرنا:
۸۰ درصد مطالبات ایران در پیشنویس وین لحاظ شده است
یک منبع اروپایی در ارزیابی جدیدترین شرایط مذاکرات وین به خبرنگار ایرنا، گفت که طی دو مرحله گفتوگوی انجام شده بین ایران و ۱+۴، تیم ایرانی پیشنهادهای جدید مکتوبی را ارائه کرد که حدود ۸۰ درصد آنها در پیشنویس موجود درج و لحاظ شدند. بهگزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایران و ۱+۴ قرار است دوشنبه آینده ۶ دی برابر با ۲۷ دسامبر مذاکرات خود در وین را از سربگیرند. این مذاکرات جمعه هفته گذشته برای بازگشت هیأتها به پایتختها و همچنین تعطیلات کریسمس طرفهای اروپایی با وقفهای ۱۰ روزه مواجه شد. در همین حال، اتحادیه اروپا عصر پنجشنبه گذشته با صدور بیانیهای اعلام کرد: کمیسیون مشترک برجام روز دوشنبه ۲۷ دسامبر در وین تشکیل جلسه خواهد داد. همچنین حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان نیز در نشست خبری مشترک با همتای عراقی خود درباره آخرین وضعیت گفتوگوها گفت: در دور اخیر مذاکرات وین ما توانستیم بعد از دو مرحله گفتوگو به یک سند واحد و دستور کار واحد برسیم و این پیشرفت مهمی بود.
در همین حال، یک منبع اروپایی که خواست نامش فاش نشود، به ایرنا گفت: از ابتدا قرار بود مذاکرات وین بر اساس پیشنویس ۶ دور قبلی پیش برود. تیم مذاکره کننده جدید ایران در دورتازه مذاکرات که از ۲۹ نوامبر در وین شروع شد، دو متن پیشنهادی مکتوب را ارائه کرد. وی ادامه داد: طرف ایرانی تأکید داشت که پیشنهادهایشان بر اساس پیشنویس وین ۶ بوده، اما حاوی اصلاحات و نکات جدیدی است که پساز گفتوگوهای فشرده بین ما و هیأت ایرانی درنهایت طرفین توانستند به سند و دستور کار مشترکی دست یابند که در آن ۸۰ درصد مطالبات ایران نیز لحاظ شده است. این منبع آگاه اروپایی درباره روند مذاکرات نیز گفت: گفتوگوها طبیعتاً بسیار سخت و دشوار است، اما همین که روند رو به رشدی را تجربه میکند، ما را برای ادامه آن و رسیدن به نتیجهای که مورد رضایت طرفین باشد، امیدوار میکند. وزیر امور خارجه کشورمان نیز درباره دور آتی مذاکرات گفته بود: با صراحت اعلام میکنیم که با حسن نیت و جدیت و با نگاه به رسیدن به یک توافق خوب، مذاکرات جدی خودمان را در وین دنبال خواهیم کرد و امیدوار هستیم طرفهای مقابل هم با همین رویکرد وارد مذاکرات شوند.
وی افزود: طرفهای مقابل دائم مصاحبه و اعلام میکنند ما نگران پیشرفت هستهای ایران هستیم. ما با صدای بلند اعلام میکنیم اگر میخواهید نگرانی شما در موضوع هستهای صلحآمیز ایران برطرف شود تمام تحریمهای برجامی باید برطرف شود.
بر اساس اعلام اتحادیه اروپا کمیسیون مشترک برنامه جامع اقدام مشترک روز دوشنبه 27 دسامبر یعنی ششم دی ماه در وین تشکیل جلسه خواهد داد. اتحادیه اروپا در بیانیه خود آورده است: شرکت کنندگان به بحث در مورد چشمانداز بازگشت احتمالی ایالات متحده به توافق و چگونگی اطمینان از اجرای کامل و مؤثر این توافق از سوی همه طرفها ادامه خواهند داد.
هدف از وانمود کردن زمان اندک برای ایران
تعیین کردن ضرب الاجل برای تیم ایرانی در دستور کار رسانهها و شخصیتهای مختلف از تروئیکای اروپا تا امریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا در جدیدترین اظهار نظر خود در این زمینه گفته که زمان برای دستیابی به توافق «بسیار، بسیار، بسیار کوتاه است.» همزمان رابرت مالی، نماینده امریکا در امور ایران نیز به سیانان گفت زمان باقیمانده رو به اتمام است. کشورهای اروپایی نیز چند روز پیش در این مورد بیانیهای صادر کردند. این مواضع درحالی است که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای شروع شدن مذاکرات در دولت پیشین در عالیترین سطح سیاسی اعلام کرده است که بهشدت با فرسایشی شدن گفتوگوها مخالفت دارد. کشورهای غربی که از زمان خروج امریکا از برجام هیچ تلاشی برای احیای آن نکرده بودند علت پروژه تعجیل خود را پیشرفتهای هستهای کشورمان اعلام میکنند اما تاریخچه مذاکرات هستهای نشان میدهد در سال 1392 که ایران در مذاکرات شرکت کرده بود نیز پیشرفتهای هستهای کشورمان ادامه داشت، بنابراین، این استدلال آنها نمیتواند مسموع و مشروع باشد. علاوه بر این ایران در طی سالهای اخیر تحت شدیدترین نظارتها بوده و بر اساس محدودیتهای برجامی بهعنوان یک استثنا در نظام بینالملل بیشترین دسترسیها را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی داده و بیش از پانزده بار فعالیتهای هستهای و صلحآمیز ایران مورد اعتراف این نهاد قرار گرفته است. این موضوع نشان میدهد تمام ادعای دشمنان ایران در دو دهه اخیر کذب و در راستای پروندهسازی برای کشورمان بوده است. حالا با وجود اینکه ایران همچنان همکاریهای پادمانی با آژانس را داشته و حتی بهصورت داوطلبانه اجازه نصب دوربینهای آفلاین در سایت کرج را داده است غربیها تلاش دارند تا با ادعای کمبود زمان ایران را وادار به یک توافق بد کنند، توافقی که رفع تحریمها به طور مؤثر در آن محقق نشود و ایران نتواند از آن انتفاع ببرد. ادعای محدود بودن زمان همراه با عدم اراده جدی برای رفع تحریمها و تمایل نداشتن به رفع نگرانیهای ایران در خصوص تکرار بدعهدیها این گزاره را بیشتر تأیید میکند که غرب بهدنبال یک سناریوی تبلیغاتی صرف است و برخلاف ادعاهای صورت گرفته حاضر به برداشتن تحریمها نیست.
ایران مسلط بر فضای مذاکرات
اما نگاهی به آرایش مذاکرات و جایگاه ایران نشان میدهد که نه تنها ایران برخلاف دولت پیشین «هر توافقی بهتر از بیتوافقی» را قبول ندارد که صرفاً بهدنبال «توافق خوب» بوده است. همچنین خالی شدن دست امریکا از تحریمهای جدید و اساسی نشان میدهد که برخلاف ادعاهای مطرح شده اساساً زمان به ضرر ایران نیست.
دور جدید مذاکرات درحالی ششم دیماه در وین از سر گرفته میشود که اکنون پیشنویس مشترک ایرانی روی میز گفتوگوها قرار دارد و پیشنویس دور ششم مذاکرات که در دولت گذشته روی میز بود تا حد قابل توجهی اصلاح شده است. این اتفاق و عقب رانده شدن غرب از پافشاری بر نتایج شش دور مذاکرات ناموفق ایران و کشورهای 1+4 در حالی رخ داد که تروئیکای اروپا و امریکا از ابتدای شروع مذاکرات در هشتم آذرماه همواره رویکرد مخرب رسانهای را پیگیری کردهاند. آنها تلاش داشتند تا مذاکرات موشکی و منطقهای را بر ایران تحمیل کنند اما تأکید ایران بر محور بودن توافق 2015 و همراه کردن دیگر کشورها دست آنها را خالی کرد و باعث عصبانیت و در عین حال عقب نشینی آنها شده است.
blame game یا بازی مقصر نمایی، فشار رسانهای بر تیم ایرانی و افکار عمومی کشورمان و همصدایی با صهیونیستها از جمله فعالیتهای مخرب تروئیکای اروپا در طول مذاکرات بود. اما منطق مستحکم تیم ایرانی، دیپلماسی پویا با متحدان شرقی، خارج شدن مسأله مذاکرات از موضوع حیاتی برای آینده اقتصاد و سیاست ایران و گسترش تعامل ایران با همسایگان و دوستان منطقهای باعث شد تا عرصه برای یکه تازی بازیگران غربی سخت شود. آرایش جدید سیاست خارجی کشورمان منجر به این شده تا مقامات دولتی به صراحت اعلام کنند که دوران گرفتن 10 امتیاز در ازای یک امتیاز گذشته است. حالا باید دید کشورهایی که این روزها در خصوص فعالیتهای صلحآمیز کشورمان ابراز نگرانی میکنند حاضر به پذیرش تعهدات پیشین خود همراه با تضامین لازم میشوند یا خیر.
برش
منبع اروپایی در گفتوگو با ایرنا:
۸۰ درصد مطالبات ایران در پیشنویس وین لحاظ شده است
یک منبع اروپایی در ارزیابی جدیدترین شرایط مذاکرات وین به خبرنگار ایرنا، گفت که طی دو مرحله گفتوگوی انجام شده بین ایران و ۱+۴، تیم ایرانی پیشنهادهای جدید مکتوبی را ارائه کرد که حدود ۸۰ درصد آنها در پیشنویس موجود درج و لحاظ شدند. بهگزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایران و ۱+۴ قرار است دوشنبه آینده ۶ دی برابر با ۲۷ دسامبر مذاکرات خود در وین را از سربگیرند. این مذاکرات جمعه هفته گذشته برای بازگشت هیأتها به پایتختها و همچنین تعطیلات کریسمس طرفهای اروپایی با وقفهای ۱۰ روزه مواجه شد. در همین حال، اتحادیه اروپا عصر پنجشنبه گذشته با صدور بیانیهای اعلام کرد: کمیسیون مشترک برجام روز دوشنبه ۲۷ دسامبر در وین تشکیل جلسه خواهد داد. همچنین حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان نیز در نشست خبری مشترک با همتای عراقی خود درباره آخرین وضعیت گفتوگوها گفت: در دور اخیر مذاکرات وین ما توانستیم بعد از دو مرحله گفتوگو به یک سند واحد و دستور کار واحد برسیم و این پیشرفت مهمی بود.
در همین حال، یک منبع اروپایی که خواست نامش فاش نشود، به ایرنا گفت: از ابتدا قرار بود مذاکرات وین بر اساس پیشنویس ۶ دور قبلی پیش برود. تیم مذاکره کننده جدید ایران در دورتازه مذاکرات که از ۲۹ نوامبر در وین شروع شد، دو متن پیشنهادی مکتوب را ارائه کرد. وی ادامه داد: طرف ایرانی تأکید داشت که پیشنهادهایشان بر اساس پیشنویس وین ۶ بوده، اما حاوی اصلاحات و نکات جدیدی است که پساز گفتوگوهای فشرده بین ما و هیأت ایرانی درنهایت طرفین توانستند به سند و دستور کار مشترکی دست یابند که در آن ۸۰ درصد مطالبات ایران نیز لحاظ شده است. این منبع آگاه اروپایی درباره روند مذاکرات نیز گفت: گفتوگوها طبیعتاً بسیار سخت و دشوار است، اما همین که روند رو به رشدی را تجربه میکند، ما را برای ادامه آن و رسیدن به نتیجهای که مورد رضایت طرفین باشد، امیدوار میکند. وزیر امور خارجه کشورمان نیز درباره دور آتی مذاکرات گفته بود: با صراحت اعلام میکنیم که با حسن نیت و جدیت و با نگاه به رسیدن به یک توافق خوب، مذاکرات جدی خودمان را در وین دنبال خواهیم کرد و امیدوار هستیم طرفهای مقابل هم با همین رویکرد وارد مذاکرات شوند.
وی افزود: طرفهای مقابل دائم مصاحبه و اعلام میکنند ما نگران پیشرفت هستهای ایران هستیم. ما با صدای بلند اعلام میکنیم اگر میخواهید نگرانی شما در موضوع هستهای صلحآمیز ایران برطرف شود تمام تحریمهای برجامی باید برطرف شود.
ائتلاف سعودی منازل مردم و اماکن عمومی صنعا را به صورت گسترده بمباران کرد
شکست در میدان جنگ حمله به خانه مردم
زهره صفاری/ ائتلاف سعودی با ادعای وجود زرادخانه تسلیحاتی در استادیوم ورزشی صنعا، بامداد دیروز در حملاتی سنگین به این ورزشگاه در منطقه مسکونی پایتخت یمن، خساراتی سنگین به خانهها و بیمارستانی در نزدیکی آن وارد کرد.
بهگزارش شبکه خبری المیادین، در این حمله جنگندههای سعودی سه بار استادیوم «الثوره» در شمال صنعا را بمباران کردند، این در حالی است که باوجود ادعای عربستان و هم پیمانانش برای حمله به مواضع نظامی، منطقه مسکونی «الزبیری» در جنوب صنعا نیز هدف قرار گرفت و دستکم یک نفر در این حملات مجروح شد. بلافاصله پساز این حمله سنگین که خسارت زیادی به این استادیوم وارد آورده است، «نصرالدین عامر»، نماینده وزیر اطلاعرسانی یمن در راستای آشکار کردن ادعای دروغین سعودیها، از همه رسانههای این کشور خواست برای تصویربرداری در محل حاضر شوند. همزمان «محمدعلی الحوثی»، دبیرکل جنبش انصارالله یمن نیز در توئیتی اعلام کرد: «اگر کمیته بینالمللی موشک یا راکتی در استادیوم ورزشی «الثوره» پیدا کردند ما تک تک آنها را به سازمان ملل تحویل میدهیم اما اگر چیزی وجود نداشت ائتلاف باید به حملاتش برای همیشه پایان دهد.»
مرکز اطلاعرسانی جنبش انصارالله یمن اعلام کرد در پی این رویداد وزارت ورزش و جوانان این کشور در بیانیهای تأکید کرد که حمله به سازمانهای غیرنظامی و تهدید آنها نقض آشکار کنوانسیونهایی است که تعرض به اماکن غیرنظامی را جنایت میدانند. در این بیانیه آمده است: «ما تمام ادعاهای رسانههای وابسته به کشورهای متجاوز درباره وجود تسلیحات نظامی در ورزشگاه شهرک «الثوره» صنعا را قاطعانه تکذیب کرده و کشورهای متجاوز را مسئول خسارات جانی و مالی به داراییها و زیرساختهای ورزشگاه و مناطق اطراف آن میدانیم.» بهنوشته شبکه «العالم»، کمیته المپیک یمن نیز در درخواستی فوری از کمیته بینالمللی المپیک، سازمانهای ورزشی بینالمللی و شورای امنیت سازمانملل خواست برای جلوگیری از حمله مجدد به تأسیسات ورزشی هرچه سریعتر اقدام کنند. چراکه تأسیسات ورزشی یمن تنها برای فعالیتهای ورزشی مورد استفاده قرار میگیرند و ارتباطی با مسائل نظامی ندارد. وزیر ورزش و جوانان یمن نیز با انتقاد از این حمله ائتلاف سعودی گفت: «ائتلاف سعودی برای توجیه شکستهای نظامی اش مدعی جاسازی تسلیحات در ورزشگاه الثوره صنعا شده است.»
بهگزارش شبکه تلویزیونی المسیره ساعاتی پیش از حمله دیروز، جنگندههای سعودی منطقه السبعین صنعا را نیز در چند دقیقه زیر آتش گرفتند که در نتیجه آن علاوه بر بخشهای مسکونی، یکی از زندانهای یمن نیز خساراتی دید. «عبدالقادر المرتضی»، رئیس کمیته امور اسرای یمن در توئیتی نوشت: «این ائتلاف باوجود اطلاع از وجود بیش از سه هزار نفر از اسرای خود در یکی از زندانهای صنعا، حملات خود را ادامه دادند و برخی تأسیسات زندان را ویران کرده و باعث وحشت اسرا شدند.»
یک منبع درمانی یمن نیز با اشاره به وحشت بیماران و کادر درمان از این حملات، از تخریب بخشهایی از بیمارستان «علیا» و خانههای مسکونی آن پرده برداشت و گفت: «جنگندهها خیابانها را هدف قرار دادند در حالی که هیچ پایگاه نظامی در اطراف آن وجود نداشت.» برخی منابع نیز از تخلیه این بیمارستان خبر دادهاند.
در همین حال «محمد البخیتی»، از اعضای شورای عالی سیاسی یمن پاسخ صنعا به این حملات ائتلاف سعودی را بسیار سنگین و دردناک خواند. «البخیتی» به شبکه اسپوتنیک روسیه گفت: «حکومت ریاض به بنبستی در جنگ یمن رسیده و از دستیابی به اهدافش ناتوان شده است. پیشتر راکتها و موشکهای آنها مؤثر بود اما حالا دست بسته شده و غیرنظامیان و زیرساختها و تأسیسات شهری مانند فرودگاه را هدف گرفتهاند.» این در حالی است که حملات سعودی، انتقال کمکهای بشردوستانه به یمن را نیز با مشکلاتی مواجه کرده و زمینه ساز آسیب بیشتر غیرنظامیان شده است.
بهگزارش شبکه خبری المیادین، در این حمله جنگندههای سعودی سه بار استادیوم «الثوره» در شمال صنعا را بمباران کردند، این در حالی است که باوجود ادعای عربستان و هم پیمانانش برای حمله به مواضع نظامی، منطقه مسکونی «الزبیری» در جنوب صنعا نیز هدف قرار گرفت و دستکم یک نفر در این حملات مجروح شد. بلافاصله پساز این حمله سنگین که خسارت زیادی به این استادیوم وارد آورده است، «نصرالدین عامر»، نماینده وزیر اطلاعرسانی یمن در راستای آشکار کردن ادعای دروغین سعودیها، از همه رسانههای این کشور خواست برای تصویربرداری در محل حاضر شوند. همزمان «محمدعلی الحوثی»، دبیرکل جنبش انصارالله یمن نیز در توئیتی اعلام کرد: «اگر کمیته بینالمللی موشک یا راکتی در استادیوم ورزشی «الثوره» پیدا کردند ما تک تک آنها را به سازمان ملل تحویل میدهیم اما اگر چیزی وجود نداشت ائتلاف باید به حملاتش برای همیشه پایان دهد.»
مرکز اطلاعرسانی جنبش انصارالله یمن اعلام کرد در پی این رویداد وزارت ورزش و جوانان این کشور در بیانیهای تأکید کرد که حمله به سازمانهای غیرنظامی و تهدید آنها نقض آشکار کنوانسیونهایی است که تعرض به اماکن غیرنظامی را جنایت میدانند. در این بیانیه آمده است: «ما تمام ادعاهای رسانههای وابسته به کشورهای متجاوز درباره وجود تسلیحات نظامی در ورزشگاه شهرک «الثوره» صنعا را قاطعانه تکذیب کرده و کشورهای متجاوز را مسئول خسارات جانی و مالی به داراییها و زیرساختهای ورزشگاه و مناطق اطراف آن میدانیم.» بهنوشته شبکه «العالم»، کمیته المپیک یمن نیز در درخواستی فوری از کمیته بینالمللی المپیک، سازمانهای ورزشی بینالمللی و شورای امنیت سازمانملل خواست برای جلوگیری از حمله مجدد به تأسیسات ورزشی هرچه سریعتر اقدام کنند. چراکه تأسیسات ورزشی یمن تنها برای فعالیتهای ورزشی مورد استفاده قرار میگیرند و ارتباطی با مسائل نظامی ندارد. وزیر ورزش و جوانان یمن نیز با انتقاد از این حمله ائتلاف سعودی گفت: «ائتلاف سعودی برای توجیه شکستهای نظامی اش مدعی جاسازی تسلیحات در ورزشگاه الثوره صنعا شده است.»
بهگزارش شبکه تلویزیونی المسیره ساعاتی پیش از حمله دیروز، جنگندههای سعودی منطقه السبعین صنعا را نیز در چند دقیقه زیر آتش گرفتند که در نتیجه آن علاوه بر بخشهای مسکونی، یکی از زندانهای یمن نیز خساراتی دید. «عبدالقادر المرتضی»، رئیس کمیته امور اسرای یمن در توئیتی نوشت: «این ائتلاف باوجود اطلاع از وجود بیش از سه هزار نفر از اسرای خود در یکی از زندانهای صنعا، حملات خود را ادامه دادند و برخی تأسیسات زندان را ویران کرده و باعث وحشت اسرا شدند.»
یک منبع درمانی یمن نیز با اشاره به وحشت بیماران و کادر درمان از این حملات، از تخریب بخشهایی از بیمارستان «علیا» و خانههای مسکونی آن پرده برداشت و گفت: «جنگندهها خیابانها را هدف قرار دادند در حالی که هیچ پایگاه نظامی در اطراف آن وجود نداشت.» برخی منابع نیز از تخلیه این بیمارستان خبر دادهاند.
در همین حال «محمد البخیتی»، از اعضای شورای عالی سیاسی یمن پاسخ صنعا به این حملات ائتلاف سعودی را بسیار سنگین و دردناک خواند. «البخیتی» به شبکه اسپوتنیک روسیه گفت: «حکومت ریاض به بنبستی در جنگ یمن رسیده و از دستیابی به اهدافش ناتوان شده است. پیشتر راکتها و موشکهای آنها مؤثر بود اما حالا دست بسته شده و غیرنظامیان و زیرساختها و تأسیسات شهری مانند فرودگاه را هدف گرفتهاند.» این در حالی است که حملات سعودی، انتقال کمکهای بشردوستانه به یمن را نیز با مشکلاتی مواجه کرده و زمینه ساز آسیب بیشتر غیرنظامیان شده است.
گزارش «ایران» از تغییرات شاخص قیمت مصرفکننده در آذرماه
کاهش 8/5 درصدی تورم در پاییز
در آذر ماه کمترین تورم نقطهای 15 ماه گذشته ثبت شد و تورم ماهانه برای سومین ماه متوالی نزولی مانده است
گروه اقتصادی / در حالی که گرمای تورم نقطهای (نسبت به ماه مشابه سال قبل) در بهمن سال گذشته به بیش از 53 درصد رسیده بود و این گرمای سوزان برای مردم تا خرداد امسال هم با حرارت بالای 50 درصد باقی مانده بود؛ طی ماههای گذشته شاهد کاهش این دما هستیم. هرچند همچنان نرخ تورم در آذرماه بالاست و فشار زیادی بر سفرههای مردم وارد میکند، اما روند کاهش شتاب صعودی شاخص تورم از مهرماه آغاز شده و در آذرماه برای سومین ماه پیاپی این روند ادامه داشته است.
براساس تازهترین گزارش مرکز آمار ایران، در آذرماه امسال، نرخ تورم ماهانه به 1.7 درصد رسید که نسبت به ماه قبل از آن 8 دهم درصد افت داشته است. تورم نقطهای این ماه نیز با افت نیم درصدی در مقایسه با آبان به 35.2 درصد و تورم سالانه از 44.4 درصد در آبان به 43.4 درصد رسید که افت یک درصدی را نشان میدهد.
افت 2.2 درصدی تورم ماهانه از شهریور تا آذر
بررسی روند حرکتی شاخص تورم از شهریور تا آذرماه امسال حاکی از نزولی شدن مداوم است. در حالی که در شهریورماه تورم ماهانه 3.9 درصد بود، این نرخ در آذرماه به 1.7 درصد رسیده است. بدین ترتیب در فاصله این ماهها و دوره فعالیت دولت سیزدهم تورم ماهانه 2.2 درصد کاهش یافته است. همانگونه که اشاره شد تورم ماهانه شهریورماه با 3.9 درصد درمهر ماه به عنوان نخستین ماهی که روند نزولی تورم آغاز شد؛ به 2 دهم درصد افت به 3.7 درصد رسید. در آبان ماه با بیشتر شدن میزان کاهش این شاخص، تورم ماهانه به 2.5 درصد عقبنشینی کرد که نشاندهنده افت 1.2 درصدی آن است و در نهایت در آذرماه که تورم ماهانه به 1.7 درصد رسید، این شاخص 8 دهم درصد دیگر کاهش یافت.
در تورم ماهانه که در آذرماه به 1.7 درصد رسیده است، شاهد کمترین نرخ در هفت ماه گذشته هستیم. پیش از این در اردیبهشت امسال تورم ماهانه با رشد 7 دهم درصدی رقم کمتری بود و بعد از آن همواره بیش از 1.7 درصد بوده است. در تورم ماهانه خوراکیها نیز شاخص 1.4 درصدی آذرماه کمترین عدد در هفت ماه گذشته محسوب میشود.
عقبگرد 8.5 درصدی تورم نقطهای
در تورم نقطه به نقطه نیز همین روند تکرار شده است. بهطوری که مقایسه تورم نقطهای شهریور با آذرماه امسال حاکی از افت 8.5 درصدی این شاخص است. در شهریور ماه تورم نقطهای عدد 43.7 درصدی را نشان میداد که در مهرماه با عقبگرد 4.5 درصدی به 39.2 درصد رسید. در آبان هم با 3.5 درصد افت بیشتر این شاخص به 35.7 درصد رسید و در آذرماه که تازهترین گزارش تورم منتشر شده است، تورم نقطهای با کاهش نیم درصدی به 35.2 درصد رسیده است.
نگاهی به شاخص تورم نقطه به نقطه در ماههای گذشته مؤید آن است که این شاخص با 35.2 درصد به کمترین رقم در15 ماه گذشته رسیده است. پیش از این در شهریور سال گذشته تورم نقطه به نقطه با 34.4 درصد کمتر از نرخ آذرماه امسال بود و در مابقی ماهها با اختلاف زیادی بالاتر قرار داشت.
کاهش 2.4 درصدی تورم سالانه
در تورم سالانه که تغییرات نرخ تورم در 12 ماهه منتهی به ماه مورد بررسی را نشان میدهد نیز شاخص در آذرماه در مقایسه با شهریور 2.4 درصد کمتر شده است. در حالی که تورم سالانه در شهریورماه 45.8 درصد بود این عدد با افت 4 دهم درصدی به 45.4 درصد رسید. در آبان ماه هم با کاهش یک درصدی این نرخ به 44.4 درصد و در آذرماه با یک درصد افت دیگر به 43.4 درصد رسیده است. در تورم سالانه هم نرخ 43.4 درصدی آذرماه، کمترین نرخ در 5 ماه اخیر بوده است.
تورم در آذرماه چه تغییری کرد
براساس گزارش مرکز آمار ایران، در آذرماه ضمن اینکه روند کاهشی تورم همچون مهر و آبان حفظ شده است؛ در تمام شاخصها شاهد افت تورم هستیم.
همانگونه که اشاره شد، نرخ تورم ماهانه آذر به ١.٧ درصد رسیده که در مقایسه با نرخ 2.5 درصدی ماه قبل، ٠.٨ واحد درصد کاهش داشته است. اما در تورم ماهانه مواد خوراکی این شاخص در آذرماه نسبت به آبان 1.7 درصد کمتر شده است. بهطوری که نرخ 3.1 درصدی آبان به 1.4 درصد رسیده است. در تورم ماهانه مواد غیرخوراکی و خدمات نیز با رسیدن شاخص از 2.1 درصد آبان به 1.8 درصد شاهد افت 3 دهم درصدی هستیم.
این در حالی است که نرخ تورم ماهانه برای خانوارهای شهری ١.٦ درصد است که نسبت به ماه قبل ٠.٨ واحد درصد کاهش داشته است. همچنین این نرخ برای خانوارهای روستایی ١.٨ درصد بوده که نسبت به ماه قبل ٠.٩ واحد درصد کاهش داشته است. نرخ تورم نقطهای در آذرماه به عدد ٣٥.٢ درصد رسیده است؛ یعنی خانوارهای کشور بهطور میانگین ٣٥.٢ درصد بیشتر از آذر ١٣٩٩ برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کردهاند. نرخ تورم نقطهای آذر ماه ١٤٠٠ در مقایسه با ماه قبل ٠.٥ واحد درصد کاهش یافته است. در تورم نقطهای مواد خوراکی نیز نرخ 46.4 درصدی آبان به 41.5 درصد در آذر رسیده که نشاندهنده افت 4.9 درصدی است. اما در تورم نقطهای مواد غیرخوراکی همچنان این نرخ صعودی بوده است به گونهای که تورم 30.2 درصدی آبان با 1.6 درصد رشد به 31.8 درصد رسیده است. بر پایه این گزارش، نرخ تورم نقطهای برای خانوارهای شهری ٣٥ درصد است که نسبت به ماه قبل ٠.٣ واحد درصد کاهش داشته است. همچنین این نرخ برای خانوارهای روستایی ٣٦.٢ درصد بوده که نسبت به ماه قبل ١.٢ واحد درصد کاهش داشته است.
از سوی دیگر، نرخ تورم سالانه آذرماه برای خانوارهای کشور به ٤٣.٤ درصد رسیده که نسبت به آبان ماه، یک واحد درصد کاهش نشان میدهد. همچنین نرخ تورم سالانه برای خانوارهای شهری و روستایی به ترتیب ٤٢.٧ درصد و ٤٧ درصد است که برای خانوارهای شهری ٠.٩ واحد درصد کاهش و برای خانوارهای روستایی ١.٣ واحد درصد کاهش داشته است.
یادداشت
دلایل نزولی شدن شیب تورم
کیوان شهاب لواسانی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی
طبق گزارش مرکز آمار ایران نرخ تورم سالانه در آبان و آذر ماه ۱۴۰۰ برای خانوارهای کشور به ترتیب ۴۴.۴ و ۴۳.۴ درصد بوده است که هر دو نرخ مذکور در قیاس با ماه قبل، ۱ واحد درصد کاهش را نشان میدهند.
برای این موضوع میتوان دلایل عمدهای را برشمرد که از مهمترین دلایل کاهش نرخ تورم سالانه طی حدود سه ماه اخیر میتوان به ایجاد برخی گشایشها در زمینه فروش و صادرات نفت ایران در شرایط فعلی اشاره کرد. همچنین ثبات نسبی نرخ ارز در حدود ۲۷ هزار تومان و به تبع آن برقراری ثبات در انتظارات تورمی یا جلوگیری از شدت گرفتن انتظارات تورمی بهدنبال افزایش نرخ بهره بین بانکی هم از دیگر دلایل قابل تأمل است.
علاوه بر اینها کاهش آثار و پیامدهای اقتصادی کرونا بهدنبال واکسیناسیون گسترده در سراسر کشور و عادی شدن و به حالت قبل از شیوع کرونا بازگشتن فعالیت کسب و کارها، افزایش نسبی رشد اقتصادی سال ۱۴۰۰، عدم تعطیلی برق یا کاهش چشمگیر در قطع برق واحدهای تولید کننده صنعتی و فعالان بخش خدمات و سایر کسب و کارها در سه ماهه اخیر همگی از علل کاهش نرخ تورم در بازه مورد بررسی است.
براساس تازهترین گزارش مرکز آمار ایران، در آذرماه امسال، نرخ تورم ماهانه به 1.7 درصد رسید که نسبت به ماه قبل از آن 8 دهم درصد افت داشته است. تورم نقطهای این ماه نیز با افت نیم درصدی در مقایسه با آبان به 35.2 درصد و تورم سالانه از 44.4 درصد در آبان به 43.4 درصد رسید که افت یک درصدی را نشان میدهد.
افت 2.2 درصدی تورم ماهانه از شهریور تا آذر
بررسی روند حرکتی شاخص تورم از شهریور تا آذرماه امسال حاکی از نزولی شدن مداوم است. در حالی که در شهریورماه تورم ماهانه 3.9 درصد بود، این نرخ در آذرماه به 1.7 درصد رسیده است. بدین ترتیب در فاصله این ماهها و دوره فعالیت دولت سیزدهم تورم ماهانه 2.2 درصد کاهش یافته است. همانگونه که اشاره شد تورم ماهانه شهریورماه با 3.9 درصد درمهر ماه به عنوان نخستین ماهی که روند نزولی تورم آغاز شد؛ به 2 دهم درصد افت به 3.7 درصد رسید. در آبان ماه با بیشتر شدن میزان کاهش این شاخص، تورم ماهانه به 2.5 درصد عقبنشینی کرد که نشاندهنده افت 1.2 درصدی آن است و در نهایت در آذرماه که تورم ماهانه به 1.7 درصد رسید، این شاخص 8 دهم درصد دیگر کاهش یافت.
در تورم ماهانه که در آذرماه به 1.7 درصد رسیده است، شاهد کمترین نرخ در هفت ماه گذشته هستیم. پیش از این در اردیبهشت امسال تورم ماهانه با رشد 7 دهم درصدی رقم کمتری بود و بعد از آن همواره بیش از 1.7 درصد بوده است. در تورم ماهانه خوراکیها نیز شاخص 1.4 درصدی آذرماه کمترین عدد در هفت ماه گذشته محسوب میشود.
عقبگرد 8.5 درصدی تورم نقطهای
در تورم نقطه به نقطه نیز همین روند تکرار شده است. بهطوری که مقایسه تورم نقطهای شهریور با آذرماه امسال حاکی از افت 8.5 درصدی این شاخص است. در شهریور ماه تورم نقطهای عدد 43.7 درصدی را نشان میداد که در مهرماه با عقبگرد 4.5 درصدی به 39.2 درصد رسید. در آبان هم با 3.5 درصد افت بیشتر این شاخص به 35.7 درصد رسید و در آذرماه که تازهترین گزارش تورم منتشر شده است، تورم نقطهای با کاهش نیم درصدی به 35.2 درصد رسیده است.
نگاهی به شاخص تورم نقطه به نقطه در ماههای گذشته مؤید آن است که این شاخص با 35.2 درصد به کمترین رقم در15 ماه گذشته رسیده است. پیش از این در شهریور سال گذشته تورم نقطه به نقطه با 34.4 درصد کمتر از نرخ آذرماه امسال بود و در مابقی ماهها با اختلاف زیادی بالاتر قرار داشت.
کاهش 2.4 درصدی تورم سالانه
در تورم سالانه که تغییرات نرخ تورم در 12 ماهه منتهی به ماه مورد بررسی را نشان میدهد نیز شاخص در آذرماه در مقایسه با شهریور 2.4 درصد کمتر شده است. در حالی که تورم سالانه در شهریورماه 45.8 درصد بود این عدد با افت 4 دهم درصدی به 45.4 درصد رسید. در آبان ماه هم با کاهش یک درصدی این نرخ به 44.4 درصد و در آذرماه با یک درصد افت دیگر به 43.4 درصد رسیده است. در تورم سالانه هم نرخ 43.4 درصدی آذرماه، کمترین نرخ در 5 ماه اخیر بوده است.
تورم در آذرماه چه تغییری کرد
براساس گزارش مرکز آمار ایران، در آذرماه ضمن اینکه روند کاهشی تورم همچون مهر و آبان حفظ شده است؛ در تمام شاخصها شاهد افت تورم هستیم.
همانگونه که اشاره شد، نرخ تورم ماهانه آذر به ١.٧ درصد رسیده که در مقایسه با نرخ 2.5 درصدی ماه قبل، ٠.٨ واحد درصد کاهش داشته است. اما در تورم ماهانه مواد خوراکی این شاخص در آذرماه نسبت به آبان 1.7 درصد کمتر شده است. بهطوری که نرخ 3.1 درصدی آبان به 1.4 درصد رسیده است. در تورم ماهانه مواد غیرخوراکی و خدمات نیز با رسیدن شاخص از 2.1 درصد آبان به 1.8 درصد شاهد افت 3 دهم درصدی هستیم.
این در حالی است که نرخ تورم ماهانه برای خانوارهای شهری ١.٦ درصد است که نسبت به ماه قبل ٠.٨ واحد درصد کاهش داشته است. همچنین این نرخ برای خانوارهای روستایی ١.٨ درصد بوده که نسبت به ماه قبل ٠.٩ واحد درصد کاهش داشته است. نرخ تورم نقطهای در آذرماه به عدد ٣٥.٢ درصد رسیده است؛ یعنی خانوارهای کشور بهطور میانگین ٣٥.٢ درصد بیشتر از آذر ١٣٩٩ برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کردهاند. نرخ تورم نقطهای آذر ماه ١٤٠٠ در مقایسه با ماه قبل ٠.٥ واحد درصد کاهش یافته است. در تورم نقطهای مواد خوراکی نیز نرخ 46.4 درصدی آبان به 41.5 درصد در آذر رسیده که نشاندهنده افت 4.9 درصدی است. اما در تورم نقطهای مواد غیرخوراکی همچنان این نرخ صعودی بوده است به گونهای که تورم 30.2 درصدی آبان با 1.6 درصد رشد به 31.8 درصد رسیده است. بر پایه این گزارش، نرخ تورم نقطهای برای خانوارهای شهری ٣٥ درصد است که نسبت به ماه قبل ٠.٣ واحد درصد کاهش داشته است. همچنین این نرخ برای خانوارهای روستایی ٣٦.٢ درصد بوده که نسبت به ماه قبل ١.٢ واحد درصد کاهش داشته است.
از سوی دیگر، نرخ تورم سالانه آذرماه برای خانوارهای کشور به ٤٣.٤ درصد رسیده که نسبت به آبان ماه، یک واحد درصد کاهش نشان میدهد. همچنین نرخ تورم سالانه برای خانوارهای شهری و روستایی به ترتیب ٤٢.٧ درصد و ٤٧ درصد است که برای خانوارهای شهری ٠.٩ واحد درصد کاهش و برای خانوارهای روستایی ١.٣ واحد درصد کاهش داشته است.
یادداشت
دلایل نزولی شدن شیب تورم
کیوان شهاب لواسانی
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی
طبق گزارش مرکز آمار ایران نرخ تورم سالانه در آبان و آذر ماه ۱۴۰۰ برای خانوارهای کشور به ترتیب ۴۴.۴ و ۴۳.۴ درصد بوده است که هر دو نرخ مذکور در قیاس با ماه قبل، ۱ واحد درصد کاهش را نشان میدهند.
برای این موضوع میتوان دلایل عمدهای را برشمرد که از مهمترین دلایل کاهش نرخ تورم سالانه طی حدود سه ماه اخیر میتوان به ایجاد برخی گشایشها در زمینه فروش و صادرات نفت ایران در شرایط فعلی اشاره کرد. همچنین ثبات نسبی نرخ ارز در حدود ۲۷ هزار تومان و به تبع آن برقراری ثبات در انتظارات تورمی یا جلوگیری از شدت گرفتن انتظارات تورمی بهدنبال افزایش نرخ بهره بین بانکی هم از دیگر دلایل قابل تأمل است.
علاوه بر اینها کاهش آثار و پیامدهای اقتصادی کرونا بهدنبال واکسیناسیون گسترده در سراسر کشور و عادی شدن و به حالت قبل از شیوع کرونا بازگشتن فعالیت کسب و کارها، افزایش نسبی رشد اقتصادی سال ۱۴۰۰، عدم تعطیلی برق یا کاهش چشمگیر در قطع برق واحدهای تولید کننده صنعتی و فعالان بخش خدمات و سایر کسب و کارها در سه ماهه اخیر همگی از علل کاهش نرخ تورم در بازه مورد بررسی است.
گزارش «ایران» از پیامدهای سیاستهای اشتباه دولت قبل در قیمت گذاری گندم
ضربه 1/5میلیارد دلاری به امنیت غذایی
گروه اقتصادی/ مقایسه ارزش واردات گندم نشان میدهد در سال 98 ارزش گندم وارداتی معادل 28 میلیون دلار بود در حالی که امسال در 8 ماهه اول 1.4 میلیارد دلار گندم وارد شده است.
در دو دهه اخیر 2 بار در تولید گندم خودکفایی در کشور داشتیم. اما بنابر دلایلی هر دو بار از خودکفایی در تولید گندم، مجبور به واردات آن شدهایم. عوامل مختلفی بر از دست رفتن خودکفایی در تولید گندم مؤثر بوده است که خشکسالی، سیاستهای اشتباه و ضعف مدیریت را میتوان مهمترین این دلایل دانست.
آمار واردات گندم به کشور نشان میدهد در دهه 80 از سال 83 تا 86، میزان واردات گندم صفر یا کمتر از یک میلیون تن در سال است اما در سال 88 دوباره واردات گندم افزایش یافته و به بیش از یک میلیون تن رسیده است. در دهه اخیر هم آمار واردات در سالهای 96 تا 98 حدود صفر تا یک میلیون تن است اما به یکباره در 8ماهه اول امسال بیش از 4 میلیون تن گندم وارد کشور شده است که نشان میدهد ایران دوباره در میان کشورهایی با بیشترین میزان واردات گندم قرار گرفته است. به این ترتیب بعد از چند سال خودکفایی دوباره واردکننده گندم، به عنوان اساسیترین کالای مصرفی کشور شدهایم.
مسیر خودکفایی تا واردات
در یک دهه سال 90، میزان واردات 2 بار به صفر نزیک شده است. آمار واردات نشان میدهد از سال 90 تا 92 کمترین واردات و در سال 93 جهش وارداتی (بیش از 1.2 میلیون تن) داشتیم. در سالهای 96 تا 98 هم کمترین واردات را داشتیم و یکباره جهش وارداتی را در سال 99 (بیش از یک میلیون تن) داشتیم. واردات سال 99 درحالی است که در سال 98 بهخاطر افزایش بارش و پرآبی بیشترین تولید گندم (نزدیک به 14 میلیون تن) در کشور به ثبت رسید. بر اساس آمار رسمی وزارت جهاد کشاورزی مجموع سطح زیر کشت گندم در طول دهه 90 (98-1390) روند کاهشی (از 8.5 میلیون هکتار به 6 میلیون هکتار) و میزان تولید (از 8.8 میلیون تن به 13.6 میلیون تن) افزایشی بوده است که این موضوع به معنای بهبود وضعیت عملکردی تولید گندم در کشور است. اما چرا با وجود عملکرد بهتر در تولید تا سال 98، از سال 99 دوباره وارد کننده گندم شدیم. درحالی که براساس سیاستهای کلان و سیاست مبتنی بر امنیت غذایی، گندم به عنوان کالای استراتژیک، باید تحت حمایتهای مختلف از تولید تا فروش باشد.
واردات گندم در حالی رو به افزایش گذاشته که محمود حجتی، وزیر وقت جهاد کشاورزی، در نامهای به محمدرضا نعمتزاده، وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت، در بهمنماه سال1394 اعلام کرد که در سال 1395نیازی به واردات گندم نیست و از ثبت و سفارش این محصول جلوگیری شود. در این نامه ذکر شده، واحدهایی که علاقهمند به واردات هستند با ارز آزاد اقدام به این کار کنند و کارخانجات آرد نیز به شرط صادرات میتوانند معادل آن گندم وارد کنند. براساس نامه وزیر کشاورزی به وزارت صنعت، معدن و تجارت با توجه به میزان تولید، واردات و ذخایر کشور، از سال آینده نیازی به واردات گندم نیست و ثبت سفارش آن ممنوع میشود. در نامه وزیر جهاد کشاورزی به این موضوع اشاره شده بود که برنامهریزی وزارت جهاد کشاورزی به گونهای است که تا سال 1396 به خودکفایی در تولید گندم خواهیم رسید اما علت اعلام ممنوعیت واردات گندم طی سال آینده، کافی بودن میزان موجودی گندم کشور با توجه به میزان تولید، واردات و ذخایر کنونی است.
در پاییز سال 98 و بعد از بارشهای مناسب در بهار این سال و افزایش تولیدگندم، حجتی از نیازبه واردات گندم خبر داد و علت آن را پایین بودن نرخ خرید تضمینی و نفروختن گندم از سوی تولیدکنندگان به دولت اعلام کرد. حجتی در مهر سال 98 از تصمیم دولت برای واردات گندم خبر داد و گفت: «نفروختن گندمهای تولیدی به دولت از دلایل واردات گندم در سالجاری است.متأسفانه ما علیرغم آنکه در سالجاری تولید گندممان افزایش داشت به دلایلی نتوانستیم گندم را حتی به میزان سال قبلتر که با خشکسالی هم مواجه بودیم خریداری کنیم. زمانی که قیمت خرید گندم در داخل نصف آن سوی مرز است طبیعی است که مشکلاتی پیش خواهد آمد. در چنین شرایطی، دولت تصمیم گرفت گندم را وارد کند.» گندم در میان کالاهای اساسی قرار دارد که دولت براساس قانون موظف است برای حمایت از تولید، تولیدکننده و مصرف کننده و همچنین تأمین امنیت غذایی، هر سال - با قیمتی تضمینی که قبل از شروع فصل کشت باید اعلام شود - آن را از گندمکاران بخرد. اما در سالهای اخیر قیمت خرید تضمینی متناسب با هزینههای تولید نبود که همین موضوع به اعتقاد کارشناسان و همانطور که وزیر جهاد کشاورزی وقت عنوان کرده، موجب کاهش فروش گندم به دولت شده است.
عوامل طبیعی تا اشتباه محاسباتی
در همه سالهایی که از خودکفایی در تولید گندم مجبور به واردات شدهایم، خشکسالی و کاهش بارندگی نقش مهمی دارد. با توجه به اینکه بیشتر میزان سطح زیر کشت گندم (4 میلیون هکتار از مجموع 6 میلیون هکتار) به کشت دیم اختصاص دارد، کاهش بارش اثر مستقیمی بر کاهش تولید دارد. به گفته متولیان بخش تولید، بهخاطر کاهش بارش مخصوصاً در بهار امسال میزان تولید کشت دیم بیش از 50 درصد کاهش دارد. به این ترتیب میزان تولید گندم از سال 98 تا 1400 بیش از 4 میلیون تن کاهش را نشان میدهد.
اما عامل مهمتری که کارشناسان و فعالان حوزه تولید آن را بر ایجاد نابسامانی در تولید و بازار فروش گندم مؤثر میدانند سیاستهای اشتباه در قیمتگذاری خرید تضمینی گندم است که باعث شد تولیدگنندگان گندم را به دولت نفروشند و گندم تولیدی بیشتر در بازار آزاد یا بهصورت قاچاق فروخته شد. درحالی که متوسط خرید تضمینی گندم در یک دهه اخیر 8 میلیون تن در سال بود اما در سال زراعی
1400-99 این میزان به نصف کاهش یافت.
قیمت خرید تضمینی گندم از سال ۹۳ تا ۹۷ فقط ۷۰۰ تومان افزایش یافت که مهمترین دلیل کاهش تولید و تحویل گندم تولیدی به دولت و از دست رفتن خودکفایی در مهمترین محصول استراتژیک کشور است. در سال ۹۷ افزایش نرخ ارز هزینه تولید را تحت تأثیر قرار داد، اما در این سال قیمت خرید تضمینی گندم فقط ۴۰۰ تومان نسبت به سال قبل بیشتر شد که این قیمت نارضایتی گسترده کشاورزان را در پی داشت، چون هزینه کشت را برای آنان جبران نمیکرد.از زمان بازگشت تحریم در سال 97 و افزایش هزینهها در کشور، نرخ خرید تضمینی متناسب به هزینهها افزایش نیافت به همین دلیل تفاوت قیمتی در قیمت دولتی با بازار آزاد ایجاد شد. همچنین بهخاطر قیمت بالاتر گندم در کشورهای همسایه و همچنین افزایش نرخ ارز، قاچاق گندم افزایش یافت.
عبدالمجید شیخی، کارشناس اقتصاد کشاورزی در گفتوگو با «ایران» با اشاره به اینکه تولیدات کشاورزی تحت تأثیر مستقیم شرایط آب و هوایی است، گفت: خشکسالی دلیل مهم تأثیرگذار بر کاهش تولید است اما در کنار آن عامل مهم نرخ پایین خرید تضمینی باعث شد مشوق برای افزایش تولید از کشاورزان سلب شود. در کنار آن بهرهوری پایین در تولید و مصرف هم موجب از دست رفتن خودکفایی در تولید گندم شده است. شیخی گفت: به بهانه حمایت از تولید گندم با نرخ کم از کشاورز خریداری شد درحالی که کشاورز مجبور است هزینه افزایشی تولید را بپردازد.اما نرخ خرید تضمینی یک سوم نرخ گندم در کشورهای همسایه است.
عطاءالله هاشمی، رئیس بنیاد ملی گندمکاران هم با اشاره به واردات بالای گندم در کشور گفت: خرید تضمینی گندم در 2 سال گذشته اشکالاتی داشت که دولت امسال تلاش کرد با افزایش نرخ خرید تضمینی تا حدودی مانع از کاهش خرید گندم شود. با توجه به تفاوت قیمت زیاد گندم در ایران و کشورهای منطقه فرصتی برای واسطهها و دلالان برای قاچاق گندم به خارج از کشور ایجاد شده است.در واقع قیمت پایین خرید تضمینی تهدیدی برای خودکفایی پایدار بود. با افزایش هزینه تولید و متناسب نبودن قیمت خرید تضمینی با هزینه تولید، مزیت و ظرفیت خودکفایی پایدار تولید گندم تهدید شده است و مجبور به واردات حداقل 5 میلیون تن گندم هستیم. وی افزود: خشکسالی، گرانی نهاده و نرخ پایین پایه خرید تضمینی از عواملی بود که باعث شد تولید گندم از 13 میلیون تن در سال 99 به 9 میلیون تن در سال 1400 و میزان خرید تضمینی از 8 میلیون تن در سال 99 به 4.8 میلیون تن در سال 1400 برسد. براساس آمار گمرک در 8 ماهه امسال 4.3 میلیون تن گندم وارد کشور شده است که هزینهای معادل بیش از 1.4 میلیارد دلار برای آن پرداخت شده است. آنطور که مسئولان شرکت بازرگانی دولتی به عنوان متولی واردات کالاهای اساسی، اعلام کردهاند برای جبران کمبود و همچنین ذخایر استراتژیک، امسال باید 8 میلیون تن گندم وارد شود. یعنی برابر همین میزان گندمی که تا کنون وارد شده است، بنابراین به نظر میرسد دولت برای واردات گندم باید بیش از 3 میلیارد دلار هزینه کند. درحالی که در سال 98 این عدد 28 میلیون تومان بوده است.
مهمترین عامل کاهش تولید گندم و وابستگی کشور به واردات این محصول راهبردی در سالجاری، تعیین نرخ نامتناسب برای خرید تضمینی گندم بوده است. این نرخ در حالی برای سال زراعی 1401-1400 معادل ۷۵۰۰ تومان تعیین شد که دولت برای واردات هر کیلو گندم، در صورتی که با نرخ سامانه نیما و هزینههای واردات محاسبه شود، باید بیش از ۸۵۰۰ تومان هزینه نماید. با توجه به اینکه تعیین قیمت تضمینی پایین بر میزان تولید در سالهای آینده اثر مستقیم دارد به نظر میرسد با وجود افزایش نرخ خرید تضمینی در سال زراعی 1401-1400 اما تا دو سال آینده همچنان انگیزه کشاورزان برای کشت گندم تحت تأثیر نرخ پایین خرید تضمینی در چند سال متوالی و همچنین افزایش هزینه تولید باشد.
در دو دهه اخیر 2 بار در تولید گندم خودکفایی در کشور داشتیم. اما بنابر دلایلی هر دو بار از خودکفایی در تولید گندم، مجبور به واردات آن شدهایم. عوامل مختلفی بر از دست رفتن خودکفایی در تولید گندم مؤثر بوده است که خشکسالی، سیاستهای اشتباه و ضعف مدیریت را میتوان مهمترین این دلایل دانست.
آمار واردات گندم به کشور نشان میدهد در دهه 80 از سال 83 تا 86، میزان واردات گندم صفر یا کمتر از یک میلیون تن در سال است اما در سال 88 دوباره واردات گندم افزایش یافته و به بیش از یک میلیون تن رسیده است. در دهه اخیر هم آمار واردات در سالهای 96 تا 98 حدود صفر تا یک میلیون تن است اما به یکباره در 8ماهه اول امسال بیش از 4 میلیون تن گندم وارد کشور شده است که نشان میدهد ایران دوباره در میان کشورهایی با بیشترین میزان واردات گندم قرار گرفته است. به این ترتیب بعد از چند سال خودکفایی دوباره واردکننده گندم، به عنوان اساسیترین کالای مصرفی کشور شدهایم.
مسیر خودکفایی تا واردات
در یک دهه سال 90، میزان واردات 2 بار به صفر نزیک شده است. آمار واردات نشان میدهد از سال 90 تا 92 کمترین واردات و در سال 93 جهش وارداتی (بیش از 1.2 میلیون تن) داشتیم. در سالهای 96 تا 98 هم کمترین واردات را داشتیم و یکباره جهش وارداتی را در سال 99 (بیش از یک میلیون تن) داشتیم. واردات سال 99 درحالی است که در سال 98 بهخاطر افزایش بارش و پرآبی بیشترین تولید گندم (نزدیک به 14 میلیون تن) در کشور به ثبت رسید. بر اساس آمار رسمی وزارت جهاد کشاورزی مجموع سطح زیر کشت گندم در طول دهه 90 (98-1390) روند کاهشی (از 8.5 میلیون هکتار به 6 میلیون هکتار) و میزان تولید (از 8.8 میلیون تن به 13.6 میلیون تن) افزایشی بوده است که این موضوع به معنای بهبود وضعیت عملکردی تولید گندم در کشور است. اما چرا با وجود عملکرد بهتر در تولید تا سال 98، از سال 99 دوباره وارد کننده گندم شدیم. درحالی که براساس سیاستهای کلان و سیاست مبتنی بر امنیت غذایی، گندم به عنوان کالای استراتژیک، باید تحت حمایتهای مختلف از تولید تا فروش باشد.
واردات گندم در حالی رو به افزایش گذاشته که محمود حجتی، وزیر وقت جهاد کشاورزی، در نامهای به محمدرضا نعمتزاده، وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت، در بهمنماه سال1394 اعلام کرد که در سال 1395نیازی به واردات گندم نیست و از ثبت و سفارش این محصول جلوگیری شود. در این نامه ذکر شده، واحدهایی که علاقهمند به واردات هستند با ارز آزاد اقدام به این کار کنند و کارخانجات آرد نیز به شرط صادرات میتوانند معادل آن گندم وارد کنند. براساس نامه وزیر کشاورزی به وزارت صنعت، معدن و تجارت با توجه به میزان تولید، واردات و ذخایر کشور، از سال آینده نیازی به واردات گندم نیست و ثبت سفارش آن ممنوع میشود. در نامه وزیر جهاد کشاورزی به این موضوع اشاره شده بود که برنامهریزی وزارت جهاد کشاورزی به گونهای است که تا سال 1396 به خودکفایی در تولید گندم خواهیم رسید اما علت اعلام ممنوعیت واردات گندم طی سال آینده، کافی بودن میزان موجودی گندم کشور با توجه به میزان تولید، واردات و ذخایر کنونی است.
در پاییز سال 98 و بعد از بارشهای مناسب در بهار این سال و افزایش تولیدگندم، حجتی از نیازبه واردات گندم خبر داد و علت آن را پایین بودن نرخ خرید تضمینی و نفروختن گندم از سوی تولیدکنندگان به دولت اعلام کرد. حجتی در مهر سال 98 از تصمیم دولت برای واردات گندم خبر داد و گفت: «نفروختن گندمهای تولیدی به دولت از دلایل واردات گندم در سالجاری است.متأسفانه ما علیرغم آنکه در سالجاری تولید گندممان افزایش داشت به دلایلی نتوانستیم گندم را حتی به میزان سال قبلتر که با خشکسالی هم مواجه بودیم خریداری کنیم. زمانی که قیمت خرید گندم در داخل نصف آن سوی مرز است طبیعی است که مشکلاتی پیش خواهد آمد. در چنین شرایطی، دولت تصمیم گرفت گندم را وارد کند.» گندم در میان کالاهای اساسی قرار دارد که دولت براساس قانون موظف است برای حمایت از تولید، تولیدکننده و مصرف کننده و همچنین تأمین امنیت غذایی، هر سال - با قیمتی تضمینی که قبل از شروع فصل کشت باید اعلام شود - آن را از گندمکاران بخرد. اما در سالهای اخیر قیمت خرید تضمینی متناسب با هزینههای تولید نبود که همین موضوع به اعتقاد کارشناسان و همانطور که وزیر جهاد کشاورزی وقت عنوان کرده، موجب کاهش فروش گندم به دولت شده است.
عوامل طبیعی تا اشتباه محاسباتی
در همه سالهایی که از خودکفایی در تولید گندم مجبور به واردات شدهایم، خشکسالی و کاهش بارندگی نقش مهمی دارد. با توجه به اینکه بیشتر میزان سطح زیر کشت گندم (4 میلیون هکتار از مجموع 6 میلیون هکتار) به کشت دیم اختصاص دارد، کاهش بارش اثر مستقیمی بر کاهش تولید دارد. به گفته متولیان بخش تولید، بهخاطر کاهش بارش مخصوصاً در بهار امسال میزان تولید کشت دیم بیش از 50 درصد کاهش دارد. به این ترتیب میزان تولید گندم از سال 98 تا 1400 بیش از 4 میلیون تن کاهش را نشان میدهد.
اما عامل مهمتری که کارشناسان و فعالان حوزه تولید آن را بر ایجاد نابسامانی در تولید و بازار فروش گندم مؤثر میدانند سیاستهای اشتباه در قیمتگذاری خرید تضمینی گندم است که باعث شد تولیدگنندگان گندم را به دولت نفروشند و گندم تولیدی بیشتر در بازار آزاد یا بهصورت قاچاق فروخته شد. درحالی که متوسط خرید تضمینی گندم در یک دهه اخیر 8 میلیون تن در سال بود اما در سال زراعی
1400-99 این میزان به نصف کاهش یافت.
قیمت خرید تضمینی گندم از سال ۹۳ تا ۹۷ فقط ۷۰۰ تومان افزایش یافت که مهمترین دلیل کاهش تولید و تحویل گندم تولیدی به دولت و از دست رفتن خودکفایی در مهمترین محصول استراتژیک کشور است. در سال ۹۷ افزایش نرخ ارز هزینه تولید را تحت تأثیر قرار داد، اما در این سال قیمت خرید تضمینی گندم فقط ۴۰۰ تومان نسبت به سال قبل بیشتر شد که این قیمت نارضایتی گسترده کشاورزان را در پی داشت، چون هزینه کشت را برای آنان جبران نمیکرد.از زمان بازگشت تحریم در سال 97 و افزایش هزینهها در کشور، نرخ خرید تضمینی متناسب به هزینهها افزایش نیافت به همین دلیل تفاوت قیمتی در قیمت دولتی با بازار آزاد ایجاد شد. همچنین بهخاطر قیمت بالاتر گندم در کشورهای همسایه و همچنین افزایش نرخ ارز، قاچاق گندم افزایش یافت.
عبدالمجید شیخی، کارشناس اقتصاد کشاورزی در گفتوگو با «ایران» با اشاره به اینکه تولیدات کشاورزی تحت تأثیر مستقیم شرایط آب و هوایی است، گفت: خشکسالی دلیل مهم تأثیرگذار بر کاهش تولید است اما در کنار آن عامل مهم نرخ پایین خرید تضمینی باعث شد مشوق برای افزایش تولید از کشاورزان سلب شود. در کنار آن بهرهوری پایین در تولید و مصرف هم موجب از دست رفتن خودکفایی در تولید گندم شده است. شیخی گفت: به بهانه حمایت از تولید گندم با نرخ کم از کشاورز خریداری شد درحالی که کشاورز مجبور است هزینه افزایشی تولید را بپردازد.اما نرخ خرید تضمینی یک سوم نرخ گندم در کشورهای همسایه است.
عطاءالله هاشمی، رئیس بنیاد ملی گندمکاران هم با اشاره به واردات بالای گندم در کشور گفت: خرید تضمینی گندم در 2 سال گذشته اشکالاتی داشت که دولت امسال تلاش کرد با افزایش نرخ خرید تضمینی تا حدودی مانع از کاهش خرید گندم شود. با توجه به تفاوت قیمت زیاد گندم در ایران و کشورهای منطقه فرصتی برای واسطهها و دلالان برای قاچاق گندم به خارج از کشور ایجاد شده است.در واقع قیمت پایین خرید تضمینی تهدیدی برای خودکفایی پایدار بود. با افزایش هزینه تولید و متناسب نبودن قیمت خرید تضمینی با هزینه تولید، مزیت و ظرفیت خودکفایی پایدار تولید گندم تهدید شده است و مجبور به واردات حداقل 5 میلیون تن گندم هستیم. وی افزود: خشکسالی، گرانی نهاده و نرخ پایین پایه خرید تضمینی از عواملی بود که باعث شد تولید گندم از 13 میلیون تن در سال 99 به 9 میلیون تن در سال 1400 و میزان خرید تضمینی از 8 میلیون تن در سال 99 به 4.8 میلیون تن در سال 1400 برسد. براساس آمار گمرک در 8 ماهه امسال 4.3 میلیون تن گندم وارد کشور شده است که هزینهای معادل بیش از 1.4 میلیارد دلار برای آن پرداخت شده است. آنطور که مسئولان شرکت بازرگانی دولتی به عنوان متولی واردات کالاهای اساسی، اعلام کردهاند برای جبران کمبود و همچنین ذخایر استراتژیک، امسال باید 8 میلیون تن گندم وارد شود. یعنی برابر همین میزان گندمی که تا کنون وارد شده است، بنابراین به نظر میرسد دولت برای واردات گندم باید بیش از 3 میلیارد دلار هزینه کند. درحالی که در سال 98 این عدد 28 میلیون تومان بوده است.
مهمترین عامل کاهش تولید گندم و وابستگی کشور به واردات این محصول راهبردی در سالجاری، تعیین نرخ نامتناسب برای خرید تضمینی گندم بوده است. این نرخ در حالی برای سال زراعی 1401-1400 معادل ۷۵۰۰ تومان تعیین شد که دولت برای واردات هر کیلو گندم، در صورتی که با نرخ سامانه نیما و هزینههای واردات محاسبه شود، باید بیش از ۸۵۰۰ تومان هزینه نماید. با توجه به اینکه تعیین قیمت تضمینی پایین بر میزان تولید در سالهای آینده اثر مستقیم دارد به نظر میرسد با وجود افزایش نرخ خرید تضمینی در سال زراعی 1401-1400 اما تا دو سال آینده همچنان انگیزه کشاورزان برای کشت گندم تحت تأثیر نرخ پایین خرید تضمینی در چند سال متوالی و همچنین افزایش هزینه تولید باشد.
فردین آقابزرگی، کارشناس بازارسرمایه درگفتوگو با «ایران» تشریح کرد
3 راهبرد برای زیان دیدههای بورس
سیاوش رضایی
خبرنگار
پس از رشد شارپی و پیاپی شاخص کل بورس در چهارماهه نخست سال گذشته، از اواخر مرداد ماه این سال، ورق در بازار سهام برگشت. شاخصی که درمدت کوتاهی با رکوردشکنیهای تاریخی خود را به ارتفاع بیش از 2 میلیون واحد رسانده بود، رو به نزول گذاشت و درمدت چند ماه تا کف کانال 1.1 میلیون واحدی نیز رسید. دراین میان، بخش بزرگی از سهامداران خرد بازار و تازه واردهایی که به امید کسب سود وارد این بازار شده بودند، پس از چند ماه نه تنها سود بلکه بخشی از اصل سرمایه خود را هم از دست دادند.
انتظار هم چارهای برای مشکلات سهامداران نبود و زیان آنها جبران نشد. دراین شرایط برخی از زیان دیدهها از بازار خارج شدند، اما همچنان بسیاری بهدلیل اینکه بخشی از اصل سرمایه آنها از بین رفته است، به امید روزهای بهتر دربازار باقی ماندهاند. حال بهنظر میرسد، سهامداران زیان دیده باید اقدام دیگری انجام دهند.
درهمین خصوص روزنامه ایران در گفتوگو با فردین آقابزرگی، کارشناس بازارسرمایه و مدیرعامل سابق کارگزاری بانک های دی و رفاه کارگران به این پرسش مهم پاسخ داده است که درشرایط موجود و زمانی که سهامداران زیان سنگینی کردهاند، چه باید کنند؟ او که هم اکنون مدیرعامل سبدگردان نیکان است به این سوال پاسخ داده که آیا باید برای جلوگیری از زیان بیشتر سهام خود را بفروشند و از بازار خارج شوند؟ یا اینکه همچنان بمانند تا زیان آنها جبران شود؟
دراین باره آقابزرگی، سه استراتژی برای زیان دیدگان پیشنهاد میدهد که سهامداران میتوانند با مشورت از کارشناسان آنها را اجرا و بتدریج زیان خود را جبران یا از زیان بیشتر جلوگیری کنند.
در زمانی که شاخص بورس در اوج قرارداشت، سرمایهگذاران زیادی وارد این بازارشدند. برخی از رشد شدید بورس سودهای کلانی کردند و برخی دیگر که عمدتاً دراوج بازار وارد شدند زیان سنگینی متحمل شدند. این افراد به چه متغیرهایی توجه نکردند؟
بهطور معمول گفته میشود که بازارسرمایه در بلندمدت بیشترین بازدهی را درمیان بازارهای رقیب دارد. هرچند این گفته درستی است، اما باید این موضوع را هم درنظرگرفت که ریسک این بازار نیز نسبت به سایربازارها بیشتر است. از سال گذشته عده زیادی تحت تأثیر جو روانی ایجاد شده درخصوص بورس و همچنین بهدلیل دعوت دولتمردان وقت از مردم برای سرمایهگذاری دربورس، وارد این بازار شدند. ولی به هیچ عنوان به ریسکهای آن توجه نشد. درهمین شرایط علاوه بر افرادی که بهدنبال فراخوان دولت، سهامدار شدند، برخی نیز تحت تأثیر جو روانی این دوره قرار گرفتند. دراین سال، رقابت کاذب برای ورود به بورس بهشدت افزایش یافت. برخی از کسب سود بیش از 50 درصدی در مدت یک ماه خبر دادند و برخی دیگر با تکیه بر اطلاعاتی که سیگنال فروشان دراختیارآنها قرار میدادند، اقدام به خرید سهام کردند. برهمین اساس، عده زیادی از سهامداران بدون اطلاع از ریسکهای موجود وارد بازار شدند و هم اکنون با زیانهای سنگینی مواجه شدهاند.
بهنظر شما افرادی که هم اکنون با زیانهای سنگینی مواجه شدهاند، برای جلوگیری از زیان بیشتر باید سهام خود را بفروشند و از بازار خارج شوند؟
درمجموع باید گفت، هم اکنون بدترین زمان برای خروج بدون مطالعه و بررسی از بازار است. در ابتدا باید پرتفو و سبد سهام هر سرمایهگذار مورد بررسی قرار گیرد تا برای خروج یا باقی ماندن تصمیمگیری کرد. هم اکنون بسیاری از حرفهای بازار مترصد فرصت هستند تا سهام فروخته شده افراد غیرحرفهای را با پایینترین قیمت خریداری کنند. برهمین اساس باید برای خروج تأمل کرد. نکته مهم این است که در شرایط فعلی سهامداران کم تجربه نباید شخصاً و هیجانی تصمیمگیری کنند. بخصوص اینکه هم اکنون شاخص به کف خود رسیده است و قیمت بسیاری از سهمها نیز به کف ارزش ذاتی خود نزدیک شدهاند. در شرایط فعلی خروج از بازار دربازده شش ماهه تا یکساله اقدام درستی نیست و ممکن است درآینده زیان کنند. زیان ازمنظر افزایش قیمتی که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد. در این شرایط زیان روانی آسیب بیشتری نسبت به زیان مادی بههمراه دارد چرا که سهامدار از اینکه چرا قبل از افزایش قیمت سهام خود را با ضرر فروخته است، احساس بدی پیدا میکند.
درمجموع سهامداران زیان دیده چه استراتژیهایی باید داشته باشند؟
برای این دسته از سهامدارانی که با زیان مواجه شدهاند، سه استراتژی پیشنهاد میشود؛ نخستین استراتژی اقدام براساس نظر جمعی از کارشناسان است. نکته مهم دراین استراتژی این است که سهامداران گفته و تحلیل چند کارشناس را بررسی و با جمعبندی این تحلیلها تصمیمگیری کنند. این درحالی است که بخصوص در اوایل سالجاری، حتی برخی از حرفه ایهای بازار هم تحلیلهای اشتباه ارائه کردند. بهطوری که در ابتدای ریزش بازار در اواخر مرداد ماه اعتقاد داشتند که سهامداران باید سهام خود را نگهداری کنند چرا که پساز مدت کوتاهی بازار به روند صعودی باز میگردد. اما همانگونه که همه شاهد بودند، این اتفاق نیفتاد و سهامدارانی که در سود بودند بتدریج به جمع زیان دیدههای بورس اضافه شدند. بنابراین، مهم است که سهامداران فقط بهگفته و تحلیل یک کارشناس بسنده نکنند و نظرات کارشناسان مختلف را بشنوند و از دل آنها به نتیجه برسند. دومین استراتژی مراجعه به شرکتهای تخصصی تحت نظارت سازمان بورس اوراق بهادار مانند سبدگردانها و مشاوران سرمایهگذاری است. این شرکتها با توجه به اینکه بهصورت حرفهای در زمینه سهام فعالیت میکنند و مجوزهای قانونی دارند، میتوانند سرمایه سهامداران را به بهترین نحو مدیریت کنند. استراتژی سوم تغییر و جابهجایی در پرتفوی سهامداران است. دراین زمینه سهامداران باید با بررسی سهامی که دارند، ارزشمندی آن را بررسی کنند. برای مثال هم اکنون برخی صنایع بورسی مانند پتروشیمی، پالایشی و فلزات اساسی پیشروی بازار هستند و باید از نظر نسبت P/E یا همان نسبت قیمت سهم به درآمد ارزشمندی آن بررسی شود. درشرایط فعلی بسیاری از صنایع پیشروی بورسی با P/E 4 تا 5.5 دربازار وجود دارد که ظرفیت زیادی برای رشد دارند.
درخصوص استراتژی سوم بیشتر توضیح میدهید؟
همانگونه که اشاره شد، پرتفوی هر سهامداری تفاوت دارد چه بسا با بررسی پرتفوی یک شخص به این نتیجه برسیم که باید سهام خود را بفروشد. اما ممکن است که پرتفوی دیگری ارزش نگهداری داشته باشد. ازسوی دیگر امکان جابهجایی سهام نیز برای برخی از سهامداران وجود دارد. به این معنا که سرمایهگذار برخی از سهمهای خود را بفروشد و بهجای آن سهام دیگری خریداری کند.
چه سهمهایی برای نگهداری مناسب است؟
دراین زمینه باید سهمهایی برای نگهداری یا خرید انتخاب شود که سود مجمع مناسبی داشته باشد. اگر در سبد سهام شخصی از این دست شرکتها که سود بالا و مطمئنی درپیش دارند، ندارد بهتر است که آنها را بفروشد.
درشرایط فعلی باید دنبال سهمهایی بود که با سود مجمع مورد ارزیابی قرارگرفتهاند و عایدات مستمر کارشناسی شده داشته باشند. بدین ترتیب حتی اگر فردی زیان زیادی کرده ولی سهمی ندارد که سود مجمع و عایدات مستمر داشته باشد باید خارج شود. درهمین راستا میتوان برخی از سهمهای پرتفو را با سهمهایی که از نظر سودمجمع در وضعیت خوبی قراردارند تعویض کرد.
این سهمها را چگونه باید شناسایی کرد؟
دراین زمینه شرکتهایی که سوابق پرداخت سود سریعتر و بیشتری دارند برای نگهداری و خرید توجیه دارد. اما سهمهایی هستند که در یک سال اخیر بهصورت پروژهای و غیرواقعی رشد قیمت داشتند که نگهداری آنها توصیه نمیشود. با این حال سهمهایی که سود مجمع دارند حتی اگر در ضرر هم هستند ارزش نگهداری دارد.
به نظر شما آیا ممکن است که شاخص پایینتر بیاید؟
اینکه شاخص در هفتهها و ماههای آینده به چه سمتی میرود به متغیرهای زیادی بستگی دارد. شاخص درسالجاری بدرستی نمیتواند وضعیت بازار را نشان دهد و گنگ است. درخصوص ریزش شاخص درسالجاری طبیعی بود که پس از دوسال رشد پیاپی درسالجاری، بورس بازدهی قابل توجهی نداشته باشد. برهمین اساس از ابتدای سالجاری تاکنون بازدهی بازار به بیش از 3 درصد میرسد. درشرایط فعلی از حدود 700 شرکت حاضر دربورس، بالغ بر 400 شرکت بیش از 30 درصد کاهش بازدهی داشتهاند و بیش از 20 شرکت هم با کاهش 70 درصدی بازدهی مواجه شدهاند و البته تعدادی از شرکتها نیز رشد داشتهاند.
درسالجاری بازدهی بازارهای مختلف چگونه بوده است؟
ازابتدای سالجاری تاکنون پایینترین بازدهی مربوط به بورس است که نکته منفی این بازار محسوب میشود. در این مدت بازار مسکن 12 درصد، بازار طلا 17 درصد و بازار ارز بیش از 25 درصد بازدهی داشته است.
بهترین روش برای سرمایهگذاری چیست؟
درشرایط فعلی نگهداشتن نقدینگی هیچ مزیتی ندارد و بهتر است نقدینگی در سپرده بانکی و اوراق سرمایهگذاری شود. در شرایط فعلی که بورس با افت بازدهی مواجه شده است، برخی بهدنبال فرار از آن هستند و راهی سایر بازارهای رقیب شدهاند. نکتهای که دراینجا باید مورد توجه قرارگیرد این است که نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا، تمام بازارها به هم ارتباط دارند. برای مثال افزایش نرخ ارز بر سایربازارها اثر میگذارد و بازار مسکن با یک وقفه زمانی تحت تأثیرآن رشد میکند.
برهمین اساس بهترین روش برای سرمایهگذاری تشکیل یک سبد از مجموعه این بازارهاست که البته در این سبد باید وزن بورس از همه بیشتر باشد. برای مثال اگر کسی صد درصد نقدینگی دارد و 60 درصد آن قابلیت پسانداز دارد، باید از نقدینگی که میتوان با آن سرمایهگذاری کرد، بیش از 50 درصد آن را در بازارسهام سرمایهگذاری کند. 20 درصد نیز میتوان در اوراق با بازدهی بالای 20 درصد سرمایهگذاری شود و مبلغ باقیمانده به اقتضای شرایط و نیز بسته به تخصص و تجربه هر فرد دربازارهای دیگر مانند طلا و ارز سرمایهگذاری شود.
از نظر شما همچنان بورس گزینه مناسبی محسوب میشود؟
بهترین زمان برای انتخاب و چینش یک پرتفوی خوب سهام در شرایط فعلی است. هرچند انتظار رشد شارپی و صعودی برای بازار نداریم ولی بهطور قطع پیشروترین بازار از نظر بازدهی درآینده بورس خواهد بود. با توجه به اینکه درماههای گذشته سایر بازارها مانند ارز، طلا و مسکن رشد بالایی داشتهاند، بورس دچار یک عقب ماندگی ازنظر رشد شده است و درصورتی که این بازارها بهدلیل رشد بالا دچار توقف یا رکود شوند، بورس رونق خواهد گرفت و بهطور قطع درآینده رشد قابل توجهی خواهد داشت و پیشروی همه بازارها خواهد بود.
نـــــگاه
هم اکنون بدترین زمان برای خروج بدون مطالعه و بررسی از بازار است. در ابتدا باید پرتفو و سبد سهام هر سرمایهگذار مورد بررسی قرار گیرد تا برای خروج یا باقی ماندن تصمیمگیری کرد
سهامداران زیاندیده با اتخاذ سه استراتژی شامل مجموع نظر کارشناسان، مراجعه به شرکتهای تخصصی و جابجایی سهام در پرتفو اقدام به کاهش ضرر و زیان خود کنند
پرتفوی هر سهامداری تفاوت دارد چه بسا با بررسی پرتفوی یک شخص به این نتیجه برسیم که باید سهام خود را بفروشد. اما ممکن است که پرتفوی دیگری ارزش نگهداری داشته باشد
شرکتهایی که سوابق پرداخت سود سریعتر و بیشتری دارند برای نگهداری و خرید توجیه دارد. اما سهمهایی هستند که در یک سال اخیر بهصورت پروژهای و غیرواقعی رشد قیمت داشتند که نگهداری آنها توصیه نمیشود. با این حال سهمهایی که سود مجمع دارند حتی اگر در ضرر هم هستند ارزش نگهداری دارد
خبرنگار
پس از رشد شارپی و پیاپی شاخص کل بورس در چهارماهه نخست سال گذشته، از اواخر مرداد ماه این سال، ورق در بازار سهام برگشت. شاخصی که درمدت کوتاهی با رکوردشکنیهای تاریخی خود را به ارتفاع بیش از 2 میلیون واحد رسانده بود، رو به نزول گذاشت و درمدت چند ماه تا کف کانال 1.1 میلیون واحدی نیز رسید. دراین میان، بخش بزرگی از سهامداران خرد بازار و تازه واردهایی که به امید کسب سود وارد این بازار شده بودند، پس از چند ماه نه تنها سود بلکه بخشی از اصل سرمایه خود را هم از دست دادند.
انتظار هم چارهای برای مشکلات سهامداران نبود و زیان آنها جبران نشد. دراین شرایط برخی از زیان دیدهها از بازار خارج شدند، اما همچنان بسیاری بهدلیل اینکه بخشی از اصل سرمایه آنها از بین رفته است، به امید روزهای بهتر دربازار باقی ماندهاند. حال بهنظر میرسد، سهامداران زیان دیده باید اقدام دیگری انجام دهند.
درهمین خصوص روزنامه ایران در گفتوگو با فردین آقابزرگی، کارشناس بازارسرمایه و مدیرعامل سابق کارگزاری بانک های دی و رفاه کارگران به این پرسش مهم پاسخ داده است که درشرایط موجود و زمانی که سهامداران زیان سنگینی کردهاند، چه باید کنند؟ او که هم اکنون مدیرعامل سبدگردان نیکان است به این سوال پاسخ داده که آیا باید برای جلوگیری از زیان بیشتر سهام خود را بفروشند و از بازار خارج شوند؟ یا اینکه همچنان بمانند تا زیان آنها جبران شود؟
دراین باره آقابزرگی، سه استراتژی برای زیان دیدگان پیشنهاد میدهد که سهامداران میتوانند با مشورت از کارشناسان آنها را اجرا و بتدریج زیان خود را جبران یا از زیان بیشتر جلوگیری کنند.
در زمانی که شاخص بورس در اوج قرارداشت، سرمایهگذاران زیادی وارد این بازارشدند. برخی از رشد شدید بورس سودهای کلانی کردند و برخی دیگر که عمدتاً دراوج بازار وارد شدند زیان سنگینی متحمل شدند. این افراد به چه متغیرهایی توجه نکردند؟
بهطور معمول گفته میشود که بازارسرمایه در بلندمدت بیشترین بازدهی را درمیان بازارهای رقیب دارد. هرچند این گفته درستی است، اما باید این موضوع را هم درنظرگرفت که ریسک این بازار نیز نسبت به سایربازارها بیشتر است. از سال گذشته عده زیادی تحت تأثیر جو روانی ایجاد شده درخصوص بورس و همچنین بهدلیل دعوت دولتمردان وقت از مردم برای سرمایهگذاری دربورس، وارد این بازار شدند. ولی به هیچ عنوان به ریسکهای آن توجه نشد. درهمین شرایط علاوه بر افرادی که بهدنبال فراخوان دولت، سهامدار شدند، برخی نیز تحت تأثیر جو روانی این دوره قرار گرفتند. دراین سال، رقابت کاذب برای ورود به بورس بهشدت افزایش یافت. برخی از کسب سود بیش از 50 درصدی در مدت یک ماه خبر دادند و برخی دیگر با تکیه بر اطلاعاتی که سیگنال فروشان دراختیارآنها قرار میدادند، اقدام به خرید سهام کردند. برهمین اساس، عده زیادی از سهامداران بدون اطلاع از ریسکهای موجود وارد بازار شدند و هم اکنون با زیانهای سنگینی مواجه شدهاند.
بهنظر شما افرادی که هم اکنون با زیانهای سنگینی مواجه شدهاند، برای جلوگیری از زیان بیشتر باید سهام خود را بفروشند و از بازار خارج شوند؟
درمجموع باید گفت، هم اکنون بدترین زمان برای خروج بدون مطالعه و بررسی از بازار است. در ابتدا باید پرتفو و سبد سهام هر سرمایهگذار مورد بررسی قرار گیرد تا برای خروج یا باقی ماندن تصمیمگیری کرد. هم اکنون بسیاری از حرفهای بازار مترصد فرصت هستند تا سهام فروخته شده افراد غیرحرفهای را با پایینترین قیمت خریداری کنند. برهمین اساس باید برای خروج تأمل کرد. نکته مهم این است که در شرایط فعلی سهامداران کم تجربه نباید شخصاً و هیجانی تصمیمگیری کنند. بخصوص اینکه هم اکنون شاخص به کف خود رسیده است و قیمت بسیاری از سهمها نیز به کف ارزش ذاتی خود نزدیک شدهاند. در شرایط فعلی خروج از بازار دربازده شش ماهه تا یکساله اقدام درستی نیست و ممکن است درآینده زیان کنند. زیان ازمنظر افزایش قیمتی که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد. در این شرایط زیان روانی آسیب بیشتری نسبت به زیان مادی بههمراه دارد چرا که سهامدار از اینکه چرا قبل از افزایش قیمت سهام خود را با ضرر فروخته است، احساس بدی پیدا میکند.
درمجموع سهامداران زیان دیده چه استراتژیهایی باید داشته باشند؟
برای این دسته از سهامدارانی که با زیان مواجه شدهاند، سه استراتژی پیشنهاد میشود؛ نخستین استراتژی اقدام براساس نظر جمعی از کارشناسان است. نکته مهم دراین استراتژی این است که سهامداران گفته و تحلیل چند کارشناس را بررسی و با جمعبندی این تحلیلها تصمیمگیری کنند. این درحالی است که بخصوص در اوایل سالجاری، حتی برخی از حرفه ایهای بازار هم تحلیلهای اشتباه ارائه کردند. بهطوری که در ابتدای ریزش بازار در اواخر مرداد ماه اعتقاد داشتند که سهامداران باید سهام خود را نگهداری کنند چرا که پساز مدت کوتاهی بازار به روند صعودی باز میگردد. اما همانگونه که همه شاهد بودند، این اتفاق نیفتاد و سهامدارانی که در سود بودند بتدریج به جمع زیان دیدههای بورس اضافه شدند. بنابراین، مهم است که سهامداران فقط بهگفته و تحلیل یک کارشناس بسنده نکنند و نظرات کارشناسان مختلف را بشنوند و از دل آنها به نتیجه برسند. دومین استراتژی مراجعه به شرکتهای تخصصی تحت نظارت سازمان بورس اوراق بهادار مانند سبدگردانها و مشاوران سرمایهگذاری است. این شرکتها با توجه به اینکه بهصورت حرفهای در زمینه سهام فعالیت میکنند و مجوزهای قانونی دارند، میتوانند سرمایه سهامداران را به بهترین نحو مدیریت کنند. استراتژی سوم تغییر و جابهجایی در پرتفوی سهامداران است. دراین زمینه سهامداران باید با بررسی سهامی که دارند، ارزشمندی آن را بررسی کنند. برای مثال هم اکنون برخی صنایع بورسی مانند پتروشیمی، پالایشی و فلزات اساسی پیشروی بازار هستند و باید از نظر نسبت P/E یا همان نسبت قیمت سهم به درآمد ارزشمندی آن بررسی شود. درشرایط فعلی بسیاری از صنایع پیشروی بورسی با P/E 4 تا 5.5 دربازار وجود دارد که ظرفیت زیادی برای رشد دارند.
درخصوص استراتژی سوم بیشتر توضیح میدهید؟
همانگونه که اشاره شد، پرتفوی هر سهامداری تفاوت دارد چه بسا با بررسی پرتفوی یک شخص به این نتیجه برسیم که باید سهام خود را بفروشد. اما ممکن است که پرتفوی دیگری ارزش نگهداری داشته باشد. ازسوی دیگر امکان جابهجایی سهام نیز برای برخی از سهامداران وجود دارد. به این معنا که سرمایهگذار برخی از سهمهای خود را بفروشد و بهجای آن سهام دیگری خریداری کند.
چه سهمهایی برای نگهداری مناسب است؟
دراین زمینه باید سهمهایی برای نگهداری یا خرید انتخاب شود که سود مجمع مناسبی داشته باشد. اگر در سبد سهام شخصی از این دست شرکتها که سود بالا و مطمئنی درپیش دارند، ندارد بهتر است که آنها را بفروشد.
درشرایط فعلی باید دنبال سهمهایی بود که با سود مجمع مورد ارزیابی قرارگرفتهاند و عایدات مستمر کارشناسی شده داشته باشند. بدین ترتیب حتی اگر فردی زیان زیادی کرده ولی سهمی ندارد که سود مجمع و عایدات مستمر داشته باشد باید خارج شود. درهمین راستا میتوان برخی از سهمهای پرتفو را با سهمهایی که از نظر سودمجمع در وضعیت خوبی قراردارند تعویض کرد.
این سهمها را چگونه باید شناسایی کرد؟
دراین زمینه شرکتهایی که سوابق پرداخت سود سریعتر و بیشتری دارند برای نگهداری و خرید توجیه دارد. اما سهمهایی هستند که در یک سال اخیر بهصورت پروژهای و غیرواقعی رشد قیمت داشتند که نگهداری آنها توصیه نمیشود. با این حال سهمهایی که سود مجمع دارند حتی اگر در ضرر هم هستند ارزش نگهداری دارد.
به نظر شما آیا ممکن است که شاخص پایینتر بیاید؟
اینکه شاخص در هفتهها و ماههای آینده به چه سمتی میرود به متغیرهای زیادی بستگی دارد. شاخص درسالجاری بدرستی نمیتواند وضعیت بازار را نشان دهد و گنگ است. درخصوص ریزش شاخص درسالجاری طبیعی بود که پس از دوسال رشد پیاپی درسالجاری، بورس بازدهی قابل توجهی نداشته باشد. برهمین اساس از ابتدای سالجاری تاکنون بازدهی بازار به بیش از 3 درصد میرسد. درشرایط فعلی از حدود 700 شرکت حاضر دربورس، بالغ بر 400 شرکت بیش از 30 درصد کاهش بازدهی داشتهاند و بیش از 20 شرکت هم با کاهش 70 درصدی بازدهی مواجه شدهاند و البته تعدادی از شرکتها نیز رشد داشتهاند.
درسالجاری بازدهی بازارهای مختلف چگونه بوده است؟
ازابتدای سالجاری تاکنون پایینترین بازدهی مربوط به بورس است که نکته منفی این بازار محسوب میشود. در این مدت بازار مسکن 12 درصد، بازار طلا 17 درصد و بازار ارز بیش از 25 درصد بازدهی داشته است.
بهترین روش برای سرمایهگذاری چیست؟
درشرایط فعلی نگهداشتن نقدینگی هیچ مزیتی ندارد و بهتر است نقدینگی در سپرده بانکی و اوراق سرمایهگذاری شود. در شرایط فعلی که بورس با افت بازدهی مواجه شده است، برخی بهدنبال فرار از آن هستند و راهی سایر بازارهای رقیب شدهاند. نکتهای که دراینجا باید مورد توجه قرارگیرد این است که نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا، تمام بازارها به هم ارتباط دارند. برای مثال افزایش نرخ ارز بر سایربازارها اثر میگذارد و بازار مسکن با یک وقفه زمانی تحت تأثیرآن رشد میکند.
برهمین اساس بهترین روش برای سرمایهگذاری تشکیل یک سبد از مجموعه این بازارهاست که البته در این سبد باید وزن بورس از همه بیشتر باشد. برای مثال اگر کسی صد درصد نقدینگی دارد و 60 درصد آن قابلیت پسانداز دارد، باید از نقدینگی که میتوان با آن سرمایهگذاری کرد، بیش از 50 درصد آن را در بازارسهام سرمایهگذاری کند. 20 درصد نیز میتوان در اوراق با بازدهی بالای 20 درصد سرمایهگذاری شود و مبلغ باقیمانده به اقتضای شرایط و نیز بسته به تخصص و تجربه هر فرد دربازارهای دیگر مانند طلا و ارز سرمایهگذاری شود.
از نظر شما همچنان بورس گزینه مناسبی محسوب میشود؟
بهترین زمان برای انتخاب و چینش یک پرتفوی خوب سهام در شرایط فعلی است. هرچند انتظار رشد شارپی و صعودی برای بازار نداریم ولی بهطور قطع پیشروترین بازار از نظر بازدهی درآینده بورس خواهد بود. با توجه به اینکه درماههای گذشته سایر بازارها مانند ارز، طلا و مسکن رشد بالایی داشتهاند، بورس دچار یک عقب ماندگی ازنظر رشد شده است و درصورتی که این بازارها بهدلیل رشد بالا دچار توقف یا رکود شوند، بورس رونق خواهد گرفت و بهطور قطع درآینده رشد قابل توجهی خواهد داشت و پیشروی همه بازارها خواهد بود.
نـــــگاه
هم اکنون بدترین زمان برای خروج بدون مطالعه و بررسی از بازار است. در ابتدا باید پرتفو و سبد سهام هر سرمایهگذار مورد بررسی قرار گیرد تا برای خروج یا باقی ماندن تصمیمگیری کرد
سهامداران زیاندیده با اتخاذ سه استراتژی شامل مجموع نظر کارشناسان، مراجعه به شرکتهای تخصصی و جابجایی سهام در پرتفو اقدام به کاهش ضرر و زیان خود کنند
پرتفوی هر سهامداری تفاوت دارد چه بسا با بررسی پرتفوی یک شخص به این نتیجه برسیم که باید سهام خود را بفروشد. اما ممکن است که پرتفوی دیگری ارزش نگهداری داشته باشد
شرکتهایی که سوابق پرداخت سود سریعتر و بیشتری دارند برای نگهداری و خرید توجیه دارد. اما سهمهایی هستند که در یک سال اخیر بهصورت پروژهای و غیرواقعی رشد قیمت داشتند که نگهداری آنها توصیه نمیشود. با این حال سهمهایی که سود مجمع دارند حتی اگر در ضرر هم هستند ارزش نگهداری دارد
رئیس سازمان غذا ودارو در گفتوگو با «ایران» تشریح کرد
برنامه دولت برای دسترسی پایدار مردم به دارو
گروه اجتماعی/ این روزها زمزمههایی درباره سرنوشت ارز دارو در بودجه سال 1401 بحث های زیادی را در شبکههای اجتماعی و برخی رسانهها ایجاد کرده است. اما و اگرها درباره ارز ترجیحی دارو بعد از ارائه لایحه بودجه سال 1401 به مجلس شورای اسلامی سر از رسانهها درآورد. گرچه که همه مسئولان وزارت بهداشت متفق القول اند؛ شیوه فعلی اختصاص ارز ترجیحی فسادزاست و حتی وزیر بهداشت در نخستین نشست خبری اش با اصحاب رسانه در پاسخ به سؤال «ایران» به صراحت تأکید کرد که «ارز دارو حذف نمیشود» اما طبق تأکید مقامات دولت سیزدهم بهدلیل نبود نظارتهای کافی عدهای از واردکنندهها قانون را دور میزنند و گاه ارز دارو سر از جای دیگری درمیآورد. یعنی زمانی که مسیر تأمین ارز دارو به سرشاخه اصلی میرسد وارد کنندهها به جای واردات مواد اولیه دارو، یا دارو و مواد اولیه را نمیآورند یا با قاچاق معکوس دارو را به قیمت چند برابری در کشورهای همسایه به فروش میرسانند و یا اینکه ارز 4200 تومانی را وارد چرخه خرید و واردات لوازم آرایشی میکنند. این یعنی یک نفر یارانه مردم را میگیرد، خرج میکند و در نهایت دارو با قیمتی بالا به دست بیماران میرسد. اتفاقی که چندی پیش و مطابق اعلام رئیس سازمان غذا و دارو به «ایران» در دولت قبل افتاد و 2.6 میلیارد ارز دارو در همان چندماهه ابتدای سال 1400 پیشخور شد و در نهایت دولت سیزدهم ذخایر ارزی دارو را خالی تحویل گرفت. انبارهای نیمه خالی از داروهای بیماران خاص و کمبود مقطعی برخی داروها در نیمه دوم سال گلایههای بیماران را در پی داشت بهگونهای که بهدلیل دست درازی عدهای بر کیسه یارانه دارویی مردم، دود این آسیب مستقیم به چشم بیماران رفت. بر همین اساس دولت سیزدهم در بودجه سال 1401 ساماندهی ارز ترجیحی دارو را در دستور کارش قرار داد با این شرط که سیاست رئیس دولت این است که دارو گران به دست بیماران نرسد. ابراهیم رئیسی که مخالف سرسخت افزایش قیمت دارو است برای جلوگیری از افزایش قیمت دارو بویژه داروهای بیماران خاص و مبتلا به سرطان، وزیر بهداشت، رئیس بانک مرکزی و سازمانهای بیمه گر را برخط کرد تا هر چه زودتر نسخه جایگزین شیوه فعلی اختصاص ارز ترجیحی را ارائه دهند. برای مثال، سازمانهای بیمه گر مابه التفاوت قیمت دارو با ارز آزاد و ترجیحی را پوشش دهند. راهکاری که به نظر میرسد یارانه دارو بدون آنکه از ریل اصلی اش خارج شود مستقیم به جیب بیمار میرود و از طرفی دست متخلفان ارز ترجیحی دارو را از جیب یارانه داروی بیماران کوتاه میکند. در همین زمینه بهرام دارایی رئیس سازمان غذا و دارو در گفتوگو با «ایران» به برخی سؤالات پیرامون یکی از دغدغههای مهم بیماران یعنی حذف ارز ترجیحی و شائبه افزایش قیمت دارو پاسخ داده است.
حیطه وظایف سازمان غذا و دارو در چه زمینههایی است؟
وظیفه حاکمیتی سازمان غذا و دارو نقش رگولاتوری و نظارتی است. این سازمان وظیفه تسهیل دسترسی و نظارت و ارزیابی در بخش فرآوردههای سلامت محور از جمله دارو، تجهیزات پزشکی، فرآوردههای گیاهی، مکملها، فرآوردههای آرایشی و بهداشتی را بر عهده دارد. علاوه بر این، بحث تضمین کیفیت، سلامت و ایمنی محصولات و فرآوردههای غذایی را نیز عهده دار است. در واقع سازمان غذا و دارو نقش خطیر و اساسی در تضمین کیفیت کالاهای سلامت محور را برعهده داشته و در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی، بسترهای لازم را برای دسترسی بیماران به این کالاها نیز ایجاد میکند.
یکی از وظایف سازمان غذا و دارو ایجاد دسترسی دارویی برای بیماران است. در حال حاضر وضعیت تأمین دارو در کشور چگونه است؟
ما بر حسب وظیفهای که داشتیم، اولویتبندی لازم را بر حسب موجودی ماهیانه داروها انجام داده و با تأمین ارز توسط بانک مرکزی، کمبودها را به یک پنجم سال گذشته که حدود 40 قلم است، رساندهایم. بیشک اگر اولویتبندی و سیاستگذاری درست در سازمان غذا و دارو نبود، با توجه به محدودیت منابع ارزی قطعاً تعداد کمبودها بیشتر بود؛ بهطوری که در مدت مشابه سال پیش این میزان حدود 220 قلم بود. البته از نظر ما همین مقدار کمبود دارو نیز زیاد است و باید تلاش کنیم آن را به حداقل میزان خودش برسانیم. متأسفانه شاهد ارائه آمارهای کذب هستیم که کمبودهای دارویی را بهصورت غیرواقعی به مردم اعلام کرده و باعث تشویش اذهان عمومی میشوند. در حالی که آمارهای درست و واقعی نشان میدهد که چنین اعداد و ارقامی صحت ندارد.
دلیل اصلی کمبودهای فعلی دارو چیست که گاه منجر به نارضایتی بیماران میشود؟
دلیل اصلی، محدودیت منابع ارزی کشور، تحریمهای ظالمانه غرب بوده و باعث کندی مسیر تأمین دارو شده است. طبیعتاً سازمان غذا و دارو به تنهایی متولی تأمین ارز نیست، بلکه این وظیفه را در همکاری با بانک مرکزی انجام میدهد. در چند ماه اخیر بویژه نیمه دوم سال بهدلیل نداشتن مجوز نتوانستهایم ارز مورد نیاز دارو را تأمین کنیم. البته با دستور ریاست محترم جمهور، مقرر شد تا پایان سال ارز ترجیحی کافی برای تأمین دارو در اختیار سازمان غذا و دارو قرار گیرد. طبیعتاً اگر این ارز در اختیار ما قرار گیرد، میتوانیم داروهای مورد نیاز را بر حسب اولویت بندی تأمین کنیم.
آیا رویکرد فعلی در تخصیص ارز، تأمین پایدار دارو را در سال بعد تضمین میکند؟
قطعاً با ادامه این روند در سال آینده، تأمین پایدار دارو اتفاق نخواهد افتاد. تا پایان امسال با حمایتهای رئیس دولت و نهادهای متولی در حال تأمین داروی مورد نیاز کشور و جلوگیری از کمبود گسترده هستیم اما ادامه این روند در سال آینده مشکلات و چالشهای گستردهای را در تأمین دارو برای کشور بهوجود میآورد. مایه امیدواری است که دولت در لایحه بودجهای که ارائه کرده است، مسیر تخصیص ارز ترجیحی به حوزه سلامت را اصلاح کرده است. انتظار داریم تیمهای کارشناسی مستقر در کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی با همکاری وزارت بهداشت، سازمان غذا و دارو و همچنین سازمان برنامه و بودجه برای همیشه سفره رانتی به اسم ارز دولتی را از کشور برچینند و شاهد انتقال منابع آن به بیمهها باشیم؛ چون این یارانه با روش فعلی به دست مصرف کننده واقعی نمیرسد و نفع آن را دلالان و سودجویان میبرند.
در واقع شما معتقد هستید که ارز ترجیحی بهجای اینکه در اختیار شرکتهای وارد کننده دارو قرار بگیرد باید از طریق سازوکار بیمهای تأمین شود؟
بله کاملاً رخداد این موضوع بر اساس اسناد بالادستی که بالاترین آن سیاستهای کلی سلامت است، اتفاق میافتد. در این قانون صراحتاً بر تأمین مالی منابع سلامت از طریق نظام بیمهای تأکید شده است. در این میان عدهای از افراد و جریانها هستند که با ایجاد هیاهوی رسانهای بهدنبال پیادهسازی اهداف خود هستند و با انتقال این منابع مخالفت میکنند. این جریانات از طریق مؤسسات و انجمنهای مختلف و با نامهنگاری متعدد به رئیسجمهور، سعی در القای ناکارآمدی دولت در مدیریت منابع نظام سلامت و تأمین دارو دارند. اینها خود را دغدغهمند مردم جلوه میدهند، درحالیکه در فعالیت آنها و سوابق کاری شان، منافع مصرف کننده دیده نمیشود. در مجموعههای تحت امر این افراد، سوءاستفادههای گستردهای از ارز ترجیحی شده است. در واقع، محصولات را با ارز دولتی تولید کرده و با قیمت گران به فروش میرسانند؛ طبیعتاً برایشان به صرفه نیست که یارانه بهصورت درست به مصرف کننده منتقل بشود.
حیطه وظایف سازمان غذا و دارو در چه زمینههایی است؟
وظیفه حاکمیتی سازمان غذا و دارو نقش رگولاتوری و نظارتی است. این سازمان وظیفه تسهیل دسترسی و نظارت و ارزیابی در بخش فرآوردههای سلامت محور از جمله دارو، تجهیزات پزشکی، فرآوردههای گیاهی، مکملها، فرآوردههای آرایشی و بهداشتی را بر عهده دارد. علاوه بر این، بحث تضمین کیفیت، سلامت و ایمنی محصولات و فرآوردههای غذایی را نیز عهده دار است. در واقع سازمان غذا و دارو نقش خطیر و اساسی در تضمین کیفیت کالاهای سلامت محور را برعهده داشته و در حوزه دارو و تجهیزات پزشکی، بسترهای لازم را برای دسترسی بیماران به این کالاها نیز ایجاد میکند.
یکی از وظایف سازمان غذا و دارو ایجاد دسترسی دارویی برای بیماران است. در حال حاضر وضعیت تأمین دارو در کشور چگونه است؟
ما بر حسب وظیفهای که داشتیم، اولویتبندی لازم را بر حسب موجودی ماهیانه داروها انجام داده و با تأمین ارز توسط بانک مرکزی، کمبودها را به یک پنجم سال گذشته که حدود 40 قلم است، رساندهایم. بیشک اگر اولویتبندی و سیاستگذاری درست در سازمان غذا و دارو نبود، با توجه به محدودیت منابع ارزی قطعاً تعداد کمبودها بیشتر بود؛ بهطوری که در مدت مشابه سال پیش این میزان حدود 220 قلم بود. البته از نظر ما همین مقدار کمبود دارو نیز زیاد است و باید تلاش کنیم آن را به حداقل میزان خودش برسانیم. متأسفانه شاهد ارائه آمارهای کذب هستیم که کمبودهای دارویی را بهصورت غیرواقعی به مردم اعلام کرده و باعث تشویش اذهان عمومی میشوند. در حالی که آمارهای درست و واقعی نشان میدهد که چنین اعداد و ارقامی صحت ندارد.
دلیل اصلی کمبودهای فعلی دارو چیست که گاه منجر به نارضایتی بیماران میشود؟
دلیل اصلی، محدودیت منابع ارزی کشور، تحریمهای ظالمانه غرب بوده و باعث کندی مسیر تأمین دارو شده است. طبیعتاً سازمان غذا و دارو به تنهایی متولی تأمین ارز نیست، بلکه این وظیفه را در همکاری با بانک مرکزی انجام میدهد. در چند ماه اخیر بویژه نیمه دوم سال بهدلیل نداشتن مجوز نتوانستهایم ارز مورد نیاز دارو را تأمین کنیم. البته با دستور ریاست محترم جمهور، مقرر شد تا پایان سال ارز ترجیحی کافی برای تأمین دارو در اختیار سازمان غذا و دارو قرار گیرد. طبیعتاً اگر این ارز در اختیار ما قرار گیرد، میتوانیم داروهای مورد نیاز را بر حسب اولویت بندی تأمین کنیم.
آیا رویکرد فعلی در تخصیص ارز، تأمین پایدار دارو را در سال بعد تضمین میکند؟
قطعاً با ادامه این روند در سال آینده، تأمین پایدار دارو اتفاق نخواهد افتاد. تا پایان امسال با حمایتهای رئیس دولت و نهادهای متولی در حال تأمین داروی مورد نیاز کشور و جلوگیری از کمبود گسترده هستیم اما ادامه این روند در سال آینده مشکلات و چالشهای گستردهای را در تأمین دارو برای کشور بهوجود میآورد. مایه امیدواری است که دولت در لایحه بودجهای که ارائه کرده است، مسیر تخصیص ارز ترجیحی به حوزه سلامت را اصلاح کرده است. انتظار داریم تیمهای کارشناسی مستقر در کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی با همکاری وزارت بهداشت، سازمان غذا و دارو و همچنین سازمان برنامه و بودجه برای همیشه سفره رانتی به اسم ارز دولتی را از کشور برچینند و شاهد انتقال منابع آن به بیمهها باشیم؛ چون این یارانه با روش فعلی به دست مصرف کننده واقعی نمیرسد و نفع آن را دلالان و سودجویان میبرند.
در واقع شما معتقد هستید که ارز ترجیحی بهجای اینکه در اختیار شرکتهای وارد کننده دارو قرار بگیرد باید از طریق سازوکار بیمهای تأمین شود؟
بله کاملاً رخداد این موضوع بر اساس اسناد بالادستی که بالاترین آن سیاستهای کلی سلامت است، اتفاق میافتد. در این قانون صراحتاً بر تأمین مالی منابع سلامت از طریق نظام بیمهای تأکید شده است. در این میان عدهای از افراد و جریانها هستند که با ایجاد هیاهوی رسانهای بهدنبال پیادهسازی اهداف خود هستند و با انتقال این منابع مخالفت میکنند. این جریانات از طریق مؤسسات و انجمنهای مختلف و با نامهنگاری متعدد به رئیسجمهور، سعی در القای ناکارآمدی دولت در مدیریت منابع نظام سلامت و تأمین دارو دارند. اینها خود را دغدغهمند مردم جلوه میدهند، درحالیکه در فعالیت آنها و سوابق کاری شان، منافع مصرف کننده دیده نمیشود. در مجموعههای تحت امر این افراد، سوءاستفادههای گستردهای از ارز ترجیحی شده است. در واقع، محصولات را با ارز دولتی تولید کرده و با قیمت گران به فروش میرسانند؛ طبیعتاً برایشان به صرفه نیست که یارانه بهصورت درست به مصرف کننده منتقل بشود.
مصاحبه کمتر دیده شده از سرلشکر اسماعیل قاآنی فرمانده وقت لشکر امام رضا(ع) در عملیات کربلای 4
عبور از اروند با دستهای خالی
عملیات کربلای چهار در سوم دی ماه سال 1365 آغاز شد اما بعد از 24 ساعت، حمله رزمندگان ایرانی به ناگاه لو رفت و نزدیک به هزار تن از نیروهای انقلاب به فیض شهادت نائل آمدند. اگرچه پیروزی در عملیات کربلای پنج در کمتر از سه هفته پس از این عملیات توانست روحیه جبههها را بازیابی کند اما حرف و حدیثها درباره چرایی لو رفتن عملیات و نحوه مدیریت آن تا سالها باقی ماند. متن پیش رو مصاحبهای کمتر دیده شده و تنها مصاحبه با سرلشگر حاج اسماعیل قاآنی فرمانده وقت لشگر امام رضا(ع) در عملیات کربلای چهار و فرمانده کنونی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که به واکاوی ابعاد مختلف این عملیات میپردازد. «ایران» به بهانه سی و پنجمین سالگرد شهادت شهدای این عملیات، این مطلب را که بخشی از یک مصاحبه تفصیلی است، بازنشر میکند.
بعثیها که در 31 شهریور 1359 به کشورمان حمله کردند، برنامهریزی کرده بودند سه روزه، هفت روزه و یک ماهه مناطق زیادی از کشورمان را بگیرند، اما با مقاومت از سوی ایران مجبور شدند استراتژیهای جنگیشان را در همان هفته اول جنگ تغییر بدهند. شما به عنوان یکی از فرماندهان و سرداران دفاع مقدس راجع به استراتژی رژیم بعث عراق در جنگ توضیحاتی بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. در ابتدا از همه شهدای عالیمقامی یاد کنیم که در دوره دفاع مقدس علمدار عزت و سربلندی کشور و جلودار دفاع همهجانبه از این مرز و بوم بودند و راه مقاومت مبتنی بر مبانی اعتقادی اسلام را به همه آموختند.
موضوع جنگ زوایای مختلفی دارد و هر یک از ما از زاویه دید خودمان بدان میپردازیم و از منظر خودمان راجع به سؤالاتی که درخصوص جنگ مطرح میشود، مطالبی به ذهنمان میرسد و عرض میکنیم.
در پاسخ به سؤالی که فرمودید، جنگ بر ما در شرایطی تحمیل شد که آمادگی ورود به آن را نداشتیم. معمولاً اینطور است که کسانی که جنگ را در دنیا راه میاندازند، همانها دیکته میکنند چگونه بجنگید تا از نتیجه دو قضیه در کنار هم سودهای مختلفی عایدشان میشود. یکی فروش سلاح و کسب منافع اقتصادی و دیگری سود سیاسی و توسعهطلبیهایی که مد نظرشان هست. امریکاییها جنگ را به واسطه صدام به ما تحمیل کردند، اما موفق نشدند چگونه جنگیدن را به ما تحمیل کنند. رمز اینکه برخلاف محاسباتشان نتوانستند موفقیتی به دست بیاورند و دوره دفاع مقدس هشت سال طول کشید، این بود که نتوانستند چگونه جنگیدن را به ما تحمیل کنند. آنها جنگ را با ما براساس محاسبات متعارف مادی و نظامی شروع کردند، اما ما در حالی وارد میدان جنگ شدیم که صرفا به محاسبات متعارف نظامی تکیه نداشتیم. امام عظیمالشأنمان به ما آموخت عواملی غیر از محاسبات متعارف مادی و نظامی را هم در نظر بگیریم و از آنها استفاده کنیم. لذا آنها در محاسبات متعارف همه عوامل مؤثر در قدرت نظامی را خوب برآورد کرده بودند، مثلاً چقدر نیرو داریم؟ چقدر آموزش دیدیم؟ چقدر سلاح، امکانات یا بودجه داریم؟ حتی عوامل غیرمادی نظیر آموزش، روحیه و رفاه را هم حساب میکردند، اما عوامل دیگری بود که ما از آنها به خوبی استفاده کردیم اما در سیستم محاسباتی دشمن جایگاهی نداشت؛ بنابراین نمیتوانستند در محاسباتشان بیاورند. مثلاً یک عامل بسیار تعیینکننده نگاه تکلیفمدارانه به جنگ بود و مردم ما از درون شهرها گرفته تا خطوط مقدم، چون امام عظیمالشأن، ولی امر، ولی فقیه و مرجع تقلیدمان فرمانده جنگ بود و اطاعت از امرش را در جنگ وظیفه خود میدانستند، ایثارگرانه دفاع کردند و جنگیدند. چنین نگاه تکلیفمدارانهای در محاسبات آنها جایی نداشت. جایگاه ارزشی که ما برای ولی امر قائل بودیم و نیز ولایتپذیری، قدرت معنوی، توسل به ائمه معصومین(ع) و توکل به خداوند تبارک و تعالی در محاسباتشان نمیآمد. حال آنکه برای ما که وارد یک جنگ کاملاً نابرابر شده بودیم، اینها جزو ارکان تصمیمگیری همه عوامل از یک رزمنده گرفته تا در سطوح بالاتر فرماندهان و تصمیمگیرندگان جنگ بود. چون عواملی داشتیم که با عدد و رقم و در ماشین محاسباتی دشمن قابل محاسبه نبودند، لذا آنها همه ظرفیتهای نظامی ما را حساب میکردند و بر همین اساس هم حرفشان درست بود و این جنگ چند روزه با موفقیت آنها تمام میشد، اما اینطور نشد. حرف در این زمینه زیاد است، اما ریشه اصلیاش این است که ماشین محاسباتی دشمن نمیتوانست همه عوامل قدرت ما را محاسبه کند. بنابراین وقتی به میدان میآمدند میدیدند نفرات، آموزش و تعداد سلاح دقیقاً طبق برآوردهای آنهاست و آنها هم براساس همان محاسبات پای کار میآمدند، ولی یکمرتبه میدیدند خروجیاش چیز دیگری است. چرا؟ چون آن رزمنده بسیجی آمده بود تکلیف الهیاش را انجام بدهد، پس وقت و بیوقت، شب و روز یا خستگی نمیشناخت. برای همین صحنه نبرد تغییر میکرد. کارش که گیر میکرد و از نظر عرف متداول نظامی به بنبست میرسید، با یک امیدواری به راهی که علیالظاهر بسته بود نگاه میکرد که این خط و جبهه امام زمان(سلامالله علیه) و تکلیف، جنگیدن در این جبهه است. میایستاد و در راهی که برای همه بنبست بود راهی میگشود. آنچه میگویم صرفاً از منظر اعتقادی نیست، شروعش اعتقادی بود، ولی بعد برای ما که در جنگ بودیم تجربه شد و دیدیم چطور راه بسته باز میشد. این قضیه را در عملیات مختلف به اشکال متفاوت دیدم. این همان پایه اصلی بود که دشمن در عین حال که خوب محاسبه کرده بود از آن آسیب دید. نمیتوانیم بگوییم دشمن محاسبه نشده جنگ با ما را شروع کرد. آنها درست محاسبه کردند، منتها ماشین محاسبه آنها بعضی از عوامل قدرت ما را- که عرض کردم- نمیتوانست محاسبه کند، لذا کم آوردند.
ضعف محاسبه دشمن فقط محدود به عراق نیست؛ امریکا و همه کشورهایی را که حامی صدام بودند، شامل میشود. آیا همینطور است؟
اصلاً ماشین محاسبه این چیزها هنوز برای قدرتهای مادی درست نشده است، چون آنها ظرفیت محاسبه اینها را ندارند و وقتی هم میخواهند وارد قضیه شوند، با ابزار مادی وارد مسائلی که بدانها معتقدیم میشوند. اعتقادمان به وجود مبارک امام زمان (سلامالله علیه) و حکومت جهانی ایشان است و این یک اعتقاد و باور فراگیر است و از پیرمردهای 90 ساله تا بچههای چهار پنج ساله شیعه که بپرسید، همه میگویند انشاءالله امام زمان(عج) ظهور خواهد کرد و حکومت جهانی تشکیل خواهد داد و این را هم با کمال اعتقاد و باورشان به زبان میآورند و تردیدی در آن ندارند. وقتی امریکاییها وارد این مسائل میشوند، اصلاً نمیفهمند قضیه چیست و مدام دنبال این میگردند که امام زمان کجاست؟ نمونهاش در عراق هست.همان اوایل که به عراق آمده بودند، با بعضی از شخصیتهای عراقی مصاحبه و بعضیها را دستگیر کردند و بردند و مدتها با آنها مصاحبه میکردند که چگونه میتوان به امام زمانی که اینها اینطور محکم پشتش هستند دسترسی پیدا کرد؟ سیستم محاسباتی اینها ظرفیت این را ندارد و این همان عاملی است که در میدان مبارزهای وارد شدهایم و کاملاً میتوانم بگویم میدان نابرابری است، ولی در همین میدان داریم جلو میرویم و تا الان موفق بودیم و بعد از این هم بدون تردید موفقیم.
یکی از عوامل موفقیت ما حضور فرماندهان جوانی بود که درس جنگ را در خود جنگ یاد گرفتند. در این باره هم صحبتی بفرمایید.
به نظرم خیلی زود به انتهای ماجرا رفتید. اول کار، این فرماندهان این چیزها را بلد نبودند. ما بچه مسلمان، بچه شیعه و بزرگشده پای منبر، مسائل دینی و جلسات قرآن بودیم، اما واقعاً این چیزها را بلد نبودیم و خوب درک نمیکردیم. اساس این کار وجود مبارک اماممان بود. امام اول این راه را نشان دادند، منتها در کشور ما حسن بزرگ این بود که مردم صادقانه و خالصانه برای خداـ همانطور که امام میخواست- ایشان را همراهی کردند. امام صادقانه به آنها راه را نشان میداد و آنها هم صادقانه و با تمام وجود میپذیرفتند و حرف، باور و اعتقادشان این بود که امام گفته است و باید برویم. بتدریج کارها سامان و سازمان گرفت. از همان اول فرماندهانمان اینگونه نبودند. فرماندهان مثل بقیه بچههای با ایمانی بودند که برای کار کردن آمده بودند، ولی اینجور ایمان به این مبانی داشتن از ناحیه امام در وجودشان تزریق میشد و میگرفتند و بعد به میدان میرفتند و با تعجب میدیدند راهی که امام فرمودند جواب میدهد. سپس روز به روز اینها در وجودشان نهادینهتر میشد. نقش فرماندهان در جنگ- که باید در جای خودش بحث شود- و تبعیت بچه بسیجی از آنها همگی به اعتبار حضرت امام(ره) بود. فرمانده با صلابت دستور میداد و جلو میرفت و در شکستن خط کوتاهی نمیکرد و هراسی نداشت. اگر اعتبار بخشیدن حضرت امام(ره) به جبهه نبود مگر جرأت داشتیم حتی در حد خون آمدن از بینی یک نفر تصمیم بگیریم؟ چه کسی به ما جرأت تصمیمگیری میداد؟ امام زیر این کار را امضا و پشتیبانی میکردند و جرأت پیدا میکردیم بچههای مردم را برداریم و پیش برویم. فرماندهان جلودار جرأت مییافتند اقدام کنند و این همه جمعیت را بردارند و پیش بروند. از همان لحظه اولی که پا به جبهه میگذاشتیم درست است فرمانده داشتیم و آنجا را اداره میکرد، ولی فرمانده به اعتبار چه چیزی بسیجیها را برمیداشت و میبرد؟ به اعتباری که امام به او داده بودند. بسیجی به چه اعتباری حرف ما را گوش میکرد؟ رزمنده بسیجی میدید تیر مثل باران دارد میریزد، ولی وقتی به او میگفتید برو، تردید نمیکرد و میرفت. او به اعتبار اینکه ما در سلسله مراتبی داریم حرف امام را میزنیم حرفمان را گوش میکرد، و الا مستقلاً خودمان چیزی نداشتیم و همه اعتبارمان به وجود مبارک حضرت امام(ره) بود. چنین نظامی در هیچ یک از ارتشهای دنیا حاکم نیست. این از همان عوامل غیرقابل محاسبه است. فرمانده ما به زیردستش مثل بچهاش نگاه میکرد؛ لذا معادلات به هم میخورد. بسیجیها معروف به این بودند که نظم و نسق نظامی بلد نیستند. ظاهرشان هم این را نشان میداد. ما نظم و نسق نظامی را برای چه میخواهیم؟ تا بتوانیم در میدان جنگ نفرمان را درست مدیریت کنیم تا به حرفمان گوش بدهد. بالاترینش همین است. بسیجیهایی با ظاهری که آن موقع داشتند و هنوز هم دارند، منظمترین آدمهای نظامی در دنیا بودند. نظم را پای کار میخواهیم، نه برای رژه و ظواهر. در جای ثمردهی نظم، بسیجی منظمترین آدم نظامی دنیا بود، زیرا دستور فرماندهاش را مثل امر ولی خودش اطاعت میکرد. میدید تیر صفیرکشان دارد میآید و احتمال شهادت 80-70 درصد به بالاست، ولی وقتی میگفتید برو، لحظهای تردید نمیکرد و میشتافت. سربازان کدام ارتش منظم دنیا اینگونه اطاعت میکنند؟ اینها عوامل قدرت ما در جنگ تحمیلی هشت ساله و دفاع مقدس بودند.
قدری به دوران انقلاب برگردیم. موقع پیروزی انقلاب، جنابعالی چند ساله بودید؟ مختصراً درباره چگونگی ورودتان به عرصه دفاع مقدس و مسئولیتهایی که تاکنون داشتهاید اشاره کنید.
زمان انقلاب جوان 20 سالهای بودم و مثل بقیه مردم در آن حضور داشتم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی طبعاً علاقهمند بودم در فضایی باشم و کارهایی انجام دهم که رابطه مستقیمی با انقلاب دارد. از اواخر سال 58 بحث ورودم به سپاه مطرح شد.
مشهد؟
بله، آن زمان آموزشهای سپاه عمدتاً در استانها برگزار میشد و موارد معدودی هم از استانها برای آموزش ابتدایی ورود به سپاه به تهران میآمدند. اوایل سال 59 با جمعی از دوستان برای آموزش به تهران آمدیم.
شهید یا چهره شاخصی از آن جمع را حضور ذهن دارید؟
بله، بچههای ارزشمندی بودند که با آنها از خراسان آمدم، مثلاً شهید خادمالشریعه مؤسس تیپ 21 امام رضا(ع) و شهید چراغچی فرمانده تیپ امام رضا(ع). بنده با این دو شهید در این دوره و معمولاً در یک کلاس آموزشی بودم. بعضی از دوستان یا مسئول هستند یا به شهادت رسیدهاند که همگی بچههای خوب و ارزشمندی بودند. ما در پادگان سعدآباد- که الان پادگان امام علی(ع) هست- آموزش دیدیم. بعد از آموزش به مشهد رفتم و در مرکز آموزش سپاه به عنوان کادر آنجا مشغول شدم که هم کادر را آموزش و هم کمی کار آموزش بسیج را انجام میدادم. با وقوع حوادث کردستان، اواسط سال 59 راهی آنجا شدم.
پس از بازگشت از کردستان جنگ شروع شد. اوایل جنگ بیشتر در مرکز آموزش مشهد فعال بودم و گاهی رفت و آمدهایی به جبهه میکردم، ولی از سال 60 تا پایان جنگ در خدمت دوستان در جبهه فعالیت میکردم که معمولاً مسئولیتهایم در یگانهای خراسان بود. در تمام حضورم در جنگ یا در تیپ و بعدها در لشکر امام رضا(ع) یا در لشکر نصر بودم و در این یگانها مسئولیتهای مختلفی داشتم. پس از پایان جنگ مدتی به خراسان برگشتم و بعد از تأسیس نیروی قدس در آن مشغول به خدمت شدم که تا الان هم ادامه دارد و در خدمت دوستان هستم.
یکی از مهمترین عملیاتها، کربلای 4 و 5 بود. چه شد که به سمت طراحی کربلای 4 و سپس کربلای 5 رفتید؟
هرجنگی فراز و نشیب دارد و هیچ جنگی نیست که بگویید هر کاری دلت خواست، میکنی و هیچ اتفاقی هم نمیافتد. جنگ صحنه دوطرفهای است و جنگ ما هم نابرابر و طرف مقابل بسیار جدی و فعال بود. نابرابری هم در همه زمینهها مشخص بود و از نظر عواملی که در محاسبات متعارف جزو عوامل اثرگذار در صحنه جنگ هستند، کمبودهای جدی داشتیم. بهدلیل مشکلات جدی در جنگ مجبور بودیم ابتکارات و نوآوریهایی را ایجاد کنیم که دشمن در محاسباتش چندان حسابی روی آنها نکرد و توانستیم با همین خلاقیتها جنگ را پیش ببریم.
از بعداز عملیات رمضان، دشمن مناطقی در خشکی را که امکان عملیات گسترده بود برایمان محدود کرد. علتش هم شکستهای متعددی بود که در عملیاتهای مختلف خورده بود، برای همین سرمایهگذاریهای زیادی روی کارهای مهندسی کردند، از میدانهای مین گسترده گرفته تا آب انداختن جلوی خطها. دشمن روی مناطق مناسبی که میشد در آنها عملیات کرد سرمایهگذاری جدی کرد تا نتوانیم براحتی از آنها استفاده کنیم. لذا از بعداز عملیات رمضان، کسانی که جنگ را اداره میکردند، کوشیدند از جاهایی که نقطه ضعف دشمن است استفاده کنند، مثلاً در عملیات بدر و خیبر از هور بهعنوان نقطهای که دشمن روی آن سرمایهگذاری جدی نکرده بود، استفاده کردند. در عملیات خیبر با قایق تا نزدیک اتوبان بصره- عماره، یعنی نزدیک دجله رفتیم و از ضعف دشمن استفاده کردیم و با حفاظت و شناساییهای خوبی که انجام گرفت، عملیات پیش رفت. در بدر به ترتیب دیگری، ولی دوباره از هور استفاده شد. با دو عملیات انجام شده در هور دشمن متوجه شد داریم از نقطه ضعفش استفاده میکنیم و بههمین دلیل همان موقع با حمایت پشتیبانان خارجیاش کار بسیار گستردهای را شروع کرد. یکی از مناطقی که هم حساس بود و هم با وجود سختیهایش برای ما امکانی بود تا بتوانیم با ابتکار و خلاقیت از آن استفاده کنیم، مسیر عبور از اروندرود بود که استفاده از آن در عملیات والفجر 8 شروع شد و با تصرف فاو ادامه یافت. یکی از این مناطق منطقه کربلای 4 و 5 بود که بهدلیل نزدیکی آن به بصره و مناطق حساس عراق میتوانست منطقه اثرگذاری در جنگ باشد. اگر چه در تصمیمگیری در این نوع مسائل فرماندهان یگانها مورد مشورت قرار میگرفتند و نظر میدادند، طبیعتاً مسئولان رده بالای جنگ با جمیع جهات منطقه عملیاتی آینده را انتخاب میکردند. بنا شد عملیات در این منطقه انجام گیرد که هم عملیات در خشکی داشت و هم عملیات عبور از آب. چون عمده خطوط باید توسط غواصها شکسته میشد، لازمهاش استفاده از نیروی رزمندهای بود که توان غواصی و عبور از آب را داشته باشد، برای تربیت چنین نیرویی سرمایهگذاری خوبی شد و بهترین بچههایمان از نظر روحی و آمادگیهای جسمی همینها بودند و بخش قابل توجهی از ایشان تجربه جنگ را در عملیاتها و مناطق مأموریتی دیگری داشتند. علاوه بر اینها نیروهای جدیدی را هم گرفتیم و برایشان یک دوره آموزش بسیار حسابشده، سخت و منطبق بر واقعیات جنگ گذاشتیم. انصافاً بچهها خیلی زحمت کشیدند، چون دوره دشوار و طاقتفرسا و عمده آموزشها چند ماه قبل از عملیات و اواخر پاییز و اوایل زمستان بود و بچهها با سختکوشی، نشاط و روحیه با وجود سرمای هوا دوره را میگذراندند و تمرینات در آب را انجام میدادند.
آن موقع مسئولیتتان چه بود؟
در عملیاتهای کربلای 4 و 5 فرمانده لشکر امام رضا(ع) بودم.
به موازات آموزش غواصها باید کارهای دیگری انجام میدادیم، از جمله ایجاد آمادگی در منطقه عملیاتی، کارهای شناسایی و طرحریزی و فراهم آوردن مقدمات لازم در بخشهای مختلف متناسب با این نوع عملیات، چون اولین بار بود که حجم بالایی از غواصها را به کار میگرفتیم. کارهای متعددی در زمینههای مختلف مهندسی و مسائل لجستیکی، آتش، توپخانه، ادوات و مواردی که قبل از عملیات باید طراحی شوند، انجام شدند. مثلاً در عملیات کربلای 4 چند محور داشتیم که بچهها باید از آنجا عملیات را آغاز میکردند، یکی اینکه آنها باید از اروندرود عبور میکردند و آن طرف میرفتند و دیگری نهر فرعی خَین بود که از اروندرود به طرف شلمچه میآمد که بچهها باید از آن میگذشتند. این نهر نزدیکترین جبهه در سراسر مرز بین ما و عراق بود که بچهها به آن «خط 25 متری» میگفتند، ولی حدود 43-42 متر فاصله ما و دشمن بود و حدفاصل ما نهر خین قرار داشت. وقتی آنجا به خط میرفتید، متوجه میشدید بچهها آهسته صحبت میکنند، چون احساس میکردند صدایشان آن طرف نهر شنیده میشود. دشمن هم در سمت خودش کارهای مهندسی زیادی انجام داده بود و سنگرهای مختلف، موانع و مین ایجاد کرده بود. ما باید از این خط عبور میکردیم. یکی از کارهایی که قبل از عملیات انجام دادیم، ایجاد تونلی از پشت خطمان، زیر جاده و زیر سیلبند کنار نهر خین و زیر سنگرها بود، چون حساب کردیم به هر ترتیبی هم که از نهر عبور کنیم با توجه به نوع سنگرهایی که دشمن داشت، آسیب میدیدیم. بنابراین بچههای خط- که عمدتاً بچههای اطلاعات و عملیات و تخریب بودند- قبل از عملیات با آرامش، ظرافت و دقت از زیر همه اینها دو تونل موازی زدند. یادم هست اینها نگران بودند که وقتی کلنگ میزنند و زمین را میکنند، صدا از طریق زمین منعکس و دشمن متوجه شود. برای همین رفتند و چند تا از گوشیهای پزشکی را آوردند که یکی این طرف کلنگ میزند دیگری با قدری فاصله با استفاده از این گوشیها گوش بدهد که چقدر صدا میآید. با وجودی که کار ظریف و حساسی بود بچهها بخوبی از پس آن برآمدند و پیش از عملیات تونلها را احداث کردند. آنجا در اثر جزر و مد آب سه چهار متری بالا و پایین میشد. یک وقتی نهر خین پرآب میشد و تا دو متر مانده به لب سیلبندهای کنارش بالا میآمد و یک موقع هم آب طوری پایین میآمد که کف رود دیده میشد. محاسبه کردیم شبی که میخواهیم عملیات انجام دهیم سطح آب کجاست، منتهی در تونل را باز نکردیم و فقط سوراخ کرده بودیم و از آنجا نگاه و کنترل میکردیم. شب عملیات در تونل را باز کردیم و کار انجام گرفت.
آنچه مثال زدم، یکی از کارهای زیادی بود که برای انجام این عملیات صورت گرفت. با وجودی که همه چیز با توجه به محاسبات ما درست پیش رفت، ظاهراً دشمن متوجه قضیه شده بود، چون دشمن همان شبی که عملیات را شروع کردیم در ابتدای امر با آمادگی با ما برخورد کرد، اما در عین حال بدون تردید و با جدیت عملیات را شروع کردیم، چون به هر حال طراحی شده بود و در هر جنگی ممکن است دشمن با قوت برخورد کند. الان داریم میگوییم دشمن متوجه شده بود، چون زمان گذشته است و همه چیز را بررسی کردهایم، ولی در لحظه شروع عملیات که این مسائل روشن نیست. در خیلی از عملیاتها دشمن احساس میکرد داریم کارهایی میکنیم و در هیچ عملیاتی اینجور نبود که دشمن مطلقاً متوجه نشده باشد، اما میزان آمادگیهایش به نسبت ضریب احتمالی که میداد فرق میکرد. معلوم شد در کربلای 4 بیشتر آمادگی داشت. با نگاه همیشگیمان کار را بسیار جدی شروع کردیم، اما هم ما که در محل بودیم و هم دوستانی که مسئولیتشان در سطح قرارگاه بود، متوجه شدند میزان آمادگی دشمن مشکلساز است، لذا بهسرعت استمرار عملیات را متوقف کردند. باید بهطور کامل عملیات کربلای 4 را بررسی کرد و نمیشود گفت این عملیات شکستخورده است. در این عملیات به محض اینکه متوجه شدیم دشمن آگاه شده و آمادگی گرفته است، سریعاً عملیات را جمع و جور کردیم تا استمرار پیدا نکند. عمده داشتههای ما در عملیات کربلای 4 به کربلای 5 منتقل شد. برای همین است که در فاصله زمانی کمتر از دو هفته عملیات کربلای 5 انجام شد.
چند گردان وارد عملیات کربلای 4 کردید؟
اگر بخواهم کامل بگویم، باید با جزئیاتش بگویم. معمولاً هر محوری را که بچهها بنا بود در آن خط را بشکنند، به یک گردان میدادیم. یک گردان هم یک گروهانش را بهعنوان خطشکن وارد میکرد. وقتی میگوییم دو گردان وارد کردیم، اینطور نیست که دو گردان نیروی کامل وارد کردهایم بلکه یک دسته یا دو دسته یا یک گروهانش را که پیشقراولش بودند و جلو میرفتند میگذاشتیم. دو محور اصلی داشتیم، یکی اینکه نیروها باید از داخل اروندرود عبور میکردند و میرفتند و به جزایر پشت بوارین میرسیدند و دیگری هم گذر از نهر خین و رسیدن به جزیره بوارین بود. در کربلای 4 با وجود همه تلاشها و آمادگی دشمن بچهها از هر دو محور عبور کردند و به اهدافشان رسیدند و وارد بوارین شدند. آنجا بود که فهمیدیم اینها چه مواضع و امکانات گستردهای داشتند و چقدر کار و برنامهریزی کرده بودند. پیش از آن اطلاعاتی را در حد امکاناتمان به دست آورده بودیم. دشمن در جزیره بوارین یک مثلث کشیده بود و از نظر جغرافیایی یک طرفش نهر خین و طرف دیگرش اروندرود قرار داشت و دشمن تمام زمین یک کیلومتر نوک این جزیره مثلثمانند را مسلح کرده بود و رفت و آمد فقط منوط به معابری بود که خودش گذاشته بود. سراسر آن محل را بهصورت شطرنجی سیم خاردارهای مختلفی، از جمله توپی کشیده بودند. وقتی وارد جزیره میشدید اینجور نبود که زمین باز باشد و قابلیت مانور داشته باشید، داخل مسیرهایی میافتادید که تعیین کرده بودند. کنار نهر خین هم یک دژ زده بودند. معمول این است که وقتی سنگر میزنیم روبهروی سنگر دریچهای برای کنترل باز میکنیم. آنها با استفاده از دانش نظامی بالا و تکنیکهای مختلف سنگرهایشان را ایزوله کرده و پایین برده و در عمده سنگرهایشان از روبهرو دریچه باز نکرده، بلکه از طرفین باز کرده بودند. وقتی دریچه را روبهروی نهر باز میکنید، تیری که میزنید عرض نهر را طی میکند و به خاکریز طرف مقابل میخورد. اینها بعضی از سنگرها را جلو آورده و از پهلو برای تیراندازی دریچه گشوده بودند و وقتی تیر میزدند گلوله عرض رودخانه را طی نمیکرد، بلکه طول نهر را میپیمود و به هر کسی که از وسط رودخانه عبور میکرد، میخورد. مواضعشان هم بسیار محکم و سخت بود.
ولی در عین حال شکسته شد.
سراسر زمین جلوی دژشان را سیم خاردار و مین نامنظم ریخته بودند. در جنگ یکسری کارهای مهندسی بسیار وقتگیر است که ممکن است در صحنه عملیات در حد یک اتفاق و کار کوچک بهنظر برسد، اما برای همین کار به ظاهر کوچک پیش از آغاز عملیات برنامهریزیهای زیادی میشود. اینها را کسانی که دستشان در کار باشد متوجه شوند. مثلاً یکی از این قبیل کارها را در کربلای 4 انجام دادیم. دو طرف نهر خین دژ بود، روی یکی ما بودیم و طرف دیگر هم عراقیها قرار داشتند. دژ ما یک مقدار ضعیف بود و عراقیها روی دژشان کار کرده بودند و خیلی قوی و محکم بود. طبق طراحیمان باید با نیروهای غواصمان خط را میشکستیم و نیروهای پیادهمان داخل بوارین میرفتند و آنجا را پاکسازی میکردند و پشت سرشان باید ماشینها، بولدوزر، لودر و امکاناتمان را برای کارهای بعدی میبردیم. هر چه حساب کردیم چگونه بچهها را از آنجا عبور دهیم، چون بالا رفتن از دژ عراقیها و سرازیر شدن در شب عملیات که با وجود شکسته شدن خط هنوز منطقه را پاکسازی نکردهاید، منجر به این میشد که تیربارها تمام این بچهها را به رگبار ببندند. تونل مسیر باریکی فقط برای عبور غواصها بود و امکان گذر همه افراد از طریق آن نبود.
طول تونل همان 40 متری بود که اشاره کردید یا بیشتر بود؟
حدود 40-30 متری میشد، چون ما از یک مقدار عقبتر گرفته بودیم، منتهی تونل را تا لب رودخانه آوردیم تا غواصمان بهجای اینکه روی دژ را طی کند و پایین برود از زیر آن میرفت و با سینهاش روی آب سُر میخورد و آن طرف میرفت. عبور از این تونل برای عمده نیروها امکانپذیر نبود. یکی از کارهایمان این بود که محاسبه و خرجگذاری و در جاهای مختلف مانور کردیم که به محض اینکه خط شکسته شد، دژ را با انفجار بشکنیم که همین کار را هم کردیم، چون فرصت اینکه با لودر و بولدوزر این کار را بکنیم، نداشتیم. در آن لحظه باید عمده نیرویمان را به آن طرف عبور میدادیم تا جزیره را پاکسازی کنند. لذا جای مشابهی رفتیم خرجگذاری و انفجار کردیم، به خاطر اینکه نمیتوانستیم بدون محاسبه دقیق انفجار کنیم، زیرا این انفجار در عین حال که باید دژ را میشکافت، نباید بیش از حد میبود، چون آب به دست و پای نیروها میآمد و مشکلات دیگری درست میشد. به موازات این کار، دو پل نفررو را که از قبل وجود داشت مونتاژ و پلی دقیقاً به اندازه دهانه نهر خین آماده کردیم و پشت گذاشتیم. دژ را شکافتیم که البته یک مقدار گود شد و بسرعت گودی را پر کردیم. همه این کارها باید قبل از عملیات در فاصله 40 متری دشمن انجام میشد. در نظر بگیرید در زمین محدودی که در اختیار دارید میخواهید نیروی غواص و خطشکنتان عبور کند. پل حدود 40 و خردهای متر طول داشت و دو طرفش را باید افراد میگرفتند و حدود 40 نفر نیاز بود تا پل را یک جا بردارند و آن طرف ببرند و فرصت پل زدن نبود و زمانمان اندک بود. به هر حال پل را از دهانه برداشتیم و روی رودخانه وصل کردیم. غواصهایمان که رفتند، بلافاصله نیروهای بعدی که میخواستند بروند و جزیره را پاکسازی کنند از روی پل رد شدند. با وجود محاسباتی که کرده بودیم، بعد از انداختن پل یک متر و نیم پل کم آمد! یادم هست یک سر پل را بستیم و بعضی از برادران فداکارمان در آب پریدند و آن سر پل را در آب روی شانههایشان نگه داشتند تا موج اول بچهها عبور کند، بعد یک قطعه پل بردیم و مونتاژ و کامل کردیم. همه این کارها برنامهریزی، کار و زحمت داشت که آن شب انجام شد و به بوارین رفتیم و قسمت اول بوارین را تصرف کردیم. با وجود آگاهی دشمن عملیات بسیار جدی شروع شد و بچهها از محورهای تعیینشده عبور کردند و غواصهایمان به اهدافشان رسیدند، منتها چون دشمن مطلع بود، مسئولان بهسرعت عملیات را جمع کردند و نگذاشتند تلفات بالایی بدهیم، اما چون موج اول نیروهایمان غواصها بودند، آنها رفته بودند و بعضی از آنها مسیر طولانی را طی کردند. الان وقتی میگویید غواصها عرض اروندرود را طی کردند، بعضی فکر میکنند یعنی از این طرف به آن طرف رفتند و مثلاً 400-300 متر را طی کردند، در حالی که اینطور نبود. پشت جزیره بوارین که روبهرویمان بود جزیره دیگری قرار داشت، غواصهایمان بعد از نهر عرایض داخل اروندرود رها شدند و از آنجا تقریباً خلاف جهت رودخانه به جزیره پشت بوارین رفتند، چون در طراحی عملیات باید آن جزیره هم تصرف میشد. آنها مسافت طولانی را در عمق رفته بودند. اینطور نبود که 300 متر آن طرفتر و بعد هم 200 متر بروند و حالا که شرایط مساعد ادامه عملیات نیست همه را جمع کنیم که برگردند. بعضی از یگانهای ما به پشت جزیره امالرصاص رفته بودند. غواص نمیتواند همه نوع امکانات مثلاً بیسیم با خودش ببرد. در تمام مدتی که در آب میجنگیدیم هیچ یک از امکانات ضد آب را نداشتیم، دریغ از یک قبضه سلاح ضد آب، نه یک بیسیم ضد آب و نه یک نارنجک ضد آب. این امکانات را نه داشتیم و نه به ما میدادند. همان بیسیم، سلاح و فشنگی را داشتیم که در خشکی استفاده میکردیم، ولی بچهها با همان سلاح و بیسیم آنقدر کار کردند که توانستند اینها را از آب گلآلود اروندرود عبور دهند، منتها همه که بیسیم نداشتند. هرکدام توجیه شده بودند که باید به نقطهای بروند، نیرو یا میرفت و خودش را میرساند یا تلاش میکرد که خودش را برساند. طبق طراحیمان گفته بودیم غواص میرود و سرپل را میگیرد و موج بعدیاش میرود و خط را پاکسازی میکند و جاده وصل میشود و همان حالتی که در عملیاتهای مختلف اتفاق میافتد رخ میدهد. طبعاً وقتی سر و ته عملیات را جمع میکنید، بخشی از افراد رفته و کارشان را انجام دادهاند.
چقدر طول کشید عملیات جمع شود؟
شب متوجه شدیم و همان شب بخشهایی جمع و جور شد، ولی ما که به جزیره بوارین رفته بودیم، همان شب که بیرون نیامدیم. خود این میتوانست سرپلی برای مراحل بعدی باشد. دو سه روزی ایستادیم. بعد خط را تحویل دادیم و عراقیها آمدند و حمله کردند و آن قسمت بوارین را که گرفته بودیم تصرف کردند. در کربلای 5 دوباره بوارین را گرفتیم.
غواصها چون موج اول بودند طبیعتاً رفته بودند، ولی در عین حالی که دشمن متوجه عملیات شده بود، در اکثر محورها اینها خودشان را به نقاط مورد نظر رساندند، اما چون عملیات استمرار نیافت، بخشیشان در مناطقی که رفته بودند ماندند. بعد دشمن متوجه شد و بعضی جاها طولانی شد و بهروز خورد. البته بخش قابل توجهی از غواصهایمان برگشتند و تعدادی از آنها با خود مجروح و شهید آوردند. برخی هم بهدلیل مجروحیت یا شهادت ماندند.
بعثیها که در 31 شهریور 1359 به کشورمان حمله کردند، برنامهریزی کرده بودند سه روزه، هفت روزه و یک ماهه مناطق زیادی از کشورمان را بگیرند، اما با مقاومت از سوی ایران مجبور شدند استراتژیهای جنگیشان را در همان هفته اول جنگ تغییر بدهند. شما به عنوان یکی از فرماندهان و سرداران دفاع مقدس راجع به استراتژی رژیم بعث عراق در جنگ توضیحاتی بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. در ابتدا از همه شهدای عالیمقامی یاد کنیم که در دوره دفاع مقدس علمدار عزت و سربلندی کشور و جلودار دفاع همهجانبه از این مرز و بوم بودند و راه مقاومت مبتنی بر مبانی اعتقادی اسلام را به همه آموختند.
موضوع جنگ زوایای مختلفی دارد و هر یک از ما از زاویه دید خودمان بدان میپردازیم و از منظر خودمان راجع به سؤالاتی که درخصوص جنگ مطرح میشود، مطالبی به ذهنمان میرسد و عرض میکنیم.
در پاسخ به سؤالی که فرمودید، جنگ بر ما در شرایطی تحمیل شد که آمادگی ورود به آن را نداشتیم. معمولاً اینطور است که کسانی که جنگ را در دنیا راه میاندازند، همانها دیکته میکنند چگونه بجنگید تا از نتیجه دو قضیه در کنار هم سودهای مختلفی عایدشان میشود. یکی فروش سلاح و کسب منافع اقتصادی و دیگری سود سیاسی و توسعهطلبیهایی که مد نظرشان هست. امریکاییها جنگ را به واسطه صدام به ما تحمیل کردند، اما موفق نشدند چگونه جنگیدن را به ما تحمیل کنند. رمز اینکه برخلاف محاسباتشان نتوانستند موفقیتی به دست بیاورند و دوره دفاع مقدس هشت سال طول کشید، این بود که نتوانستند چگونه جنگیدن را به ما تحمیل کنند. آنها جنگ را با ما براساس محاسبات متعارف مادی و نظامی شروع کردند، اما ما در حالی وارد میدان جنگ شدیم که صرفا به محاسبات متعارف نظامی تکیه نداشتیم. امام عظیمالشأنمان به ما آموخت عواملی غیر از محاسبات متعارف مادی و نظامی را هم در نظر بگیریم و از آنها استفاده کنیم. لذا آنها در محاسبات متعارف همه عوامل مؤثر در قدرت نظامی را خوب برآورد کرده بودند، مثلاً چقدر نیرو داریم؟ چقدر آموزش دیدیم؟ چقدر سلاح، امکانات یا بودجه داریم؟ حتی عوامل غیرمادی نظیر آموزش، روحیه و رفاه را هم حساب میکردند، اما عوامل دیگری بود که ما از آنها به خوبی استفاده کردیم اما در سیستم محاسباتی دشمن جایگاهی نداشت؛ بنابراین نمیتوانستند در محاسباتشان بیاورند. مثلاً یک عامل بسیار تعیینکننده نگاه تکلیفمدارانه به جنگ بود و مردم ما از درون شهرها گرفته تا خطوط مقدم، چون امام عظیمالشأن، ولی امر، ولی فقیه و مرجع تقلیدمان فرمانده جنگ بود و اطاعت از امرش را در جنگ وظیفه خود میدانستند، ایثارگرانه دفاع کردند و جنگیدند. چنین نگاه تکلیفمدارانهای در محاسبات آنها جایی نداشت. جایگاه ارزشی که ما برای ولی امر قائل بودیم و نیز ولایتپذیری، قدرت معنوی، توسل به ائمه معصومین(ع) و توکل به خداوند تبارک و تعالی در محاسباتشان نمیآمد. حال آنکه برای ما که وارد یک جنگ کاملاً نابرابر شده بودیم، اینها جزو ارکان تصمیمگیری همه عوامل از یک رزمنده گرفته تا در سطوح بالاتر فرماندهان و تصمیمگیرندگان جنگ بود. چون عواملی داشتیم که با عدد و رقم و در ماشین محاسباتی دشمن قابل محاسبه نبودند، لذا آنها همه ظرفیتهای نظامی ما را حساب میکردند و بر همین اساس هم حرفشان درست بود و این جنگ چند روزه با موفقیت آنها تمام میشد، اما اینطور نشد. حرف در این زمینه زیاد است، اما ریشه اصلیاش این است که ماشین محاسباتی دشمن نمیتوانست همه عوامل قدرت ما را محاسبه کند. بنابراین وقتی به میدان میآمدند میدیدند نفرات، آموزش و تعداد سلاح دقیقاً طبق برآوردهای آنهاست و آنها هم براساس همان محاسبات پای کار میآمدند، ولی یکمرتبه میدیدند خروجیاش چیز دیگری است. چرا؟ چون آن رزمنده بسیجی آمده بود تکلیف الهیاش را انجام بدهد، پس وقت و بیوقت، شب و روز یا خستگی نمیشناخت. برای همین صحنه نبرد تغییر میکرد. کارش که گیر میکرد و از نظر عرف متداول نظامی به بنبست میرسید، با یک امیدواری به راهی که علیالظاهر بسته بود نگاه میکرد که این خط و جبهه امام زمان(سلامالله علیه) و تکلیف، جنگیدن در این جبهه است. میایستاد و در راهی که برای همه بنبست بود راهی میگشود. آنچه میگویم صرفاً از منظر اعتقادی نیست، شروعش اعتقادی بود، ولی بعد برای ما که در جنگ بودیم تجربه شد و دیدیم چطور راه بسته باز میشد. این قضیه را در عملیات مختلف به اشکال متفاوت دیدم. این همان پایه اصلی بود که دشمن در عین حال که خوب محاسبه کرده بود از آن آسیب دید. نمیتوانیم بگوییم دشمن محاسبه نشده جنگ با ما را شروع کرد. آنها درست محاسبه کردند، منتها ماشین محاسبه آنها بعضی از عوامل قدرت ما را- که عرض کردم- نمیتوانست محاسبه کند، لذا کم آوردند.
ضعف محاسبه دشمن فقط محدود به عراق نیست؛ امریکا و همه کشورهایی را که حامی صدام بودند، شامل میشود. آیا همینطور است؟
اصلاً ماشین محاسبه این چیزها هنوز برای قدرتهای مادی درست نشده است، چون آنها ظرفیت محاسبه اینها را ندارند و وقتی هم میخواهند وارد قضیه شوند، با ابزار مادی وارد مسائلی که بدانها معتقدیم میشوند. اعتقادمان به وجود مبارک امام زمان (سلامالله علیه) و حکومت جهانی ایشان است و این یک اعتقاد و باور فراگیر است و از پیرمردهای 90 ساله تا بچههای چهار پنج ساله شیعه که بپرسید، همه میگویند انشاءالله امام زمان(عج) ظهور خواهد کرد و حکومت جهانی تشکیل خواهد داد و این را هم با کمال اعتقاد و باورشان به زبان میآورند و تردیدی در آن ندارند. وقتی امریکاییها وارد این مسائل میشوند، اصلاً نمیفهمند قضیه چیست و مدام دنبال این میگردند که امام زمان کجاست؟ نمونهاش در عراق هست.همان اوایل که به عراق آمده بودند، با بعضی از شخصیتهای عراقی مصاحبه و بعضیها را دستگیر کردند و بردند و مدتها با آنها مصاحبه میکردند که چگونه میتوان به امام زمانی که اینها اینطور محکم پشتش هستند دسترسی پیدا کرد؟ سیستم محاسباتی اینها ظرفیت این را ندارد و این همان عاملی است که در میدان مبارزهای وارد شدهایم و کاملاً میتوانم بگویم میدان نابرابری است، ولی در همین میدان داریم جلو میرویم و تا الان موفق بودیم و بعد از این هم بدون تردید موفقیم.
یکی از عوامل موفقیت ما حضور فرماندهان جوانی بود که درس جنگ را در خود جنگ یاد گرفتند. در این باره هم صحبتی بفرمایید.
به نظرم خیلی زود به انتهای ماجرا رفتید. اول کار، این فرماندهان این چیزها را بلد نبودند. ما بچه مسلمان، بچه شیعه و بزرگشده پای منبر، مسائل دینی و جلسات قرآن بودیم، اما واقعاً این چیزها را بلد نبودیم و خوب درک نمیکردیم. اساس این کار وجود مبارک اماممان بود. امام اول این راه را نشان دادند، منتها در کشور ما حسن بزرگ این بود که مردم صادقانه و خالصانه برای خداـ همانطور که امام میخواست- ایشان را همراهی کردند. امام صادقانه به آنها راه را نشان میداد و آنها هم صادقانه و با تمام وجود میپذیرفتند و حرف، باور و اعتقادشان این بود که امام گفته است و باید برویم. بتدریج کارها سامان و سازمان گرفت. از همان اول فرماندهانمان اینگونه نبودند. فرماندهان مثل بقیه بچههای با ایمانی بودند که برای کار کردن آمده بودند، ولی اینجور ایمان به این مبانی داشتن از ناحیه امام در وجودشان تزریق میشد و میگرفتند و بعد به میدان میرفتند و با تعجب میدیدند راهی که امام فرمودند جواب میدهد. سپس روز به روز اینها در وجودشان نهادینهتر میشد. نقش فرماندهان در جنگ- که باید در جای خودش بحث شود- و تبعیت بچه بسیجی از آنها همگی به اعتبار حضرت امام(ره) بود. فرمانده با صلابت دستور میداد و جلو میرفت و در شکستن خط کوتاهی نمیکرد و هراسی نداشت. اگر اعتبار بخشیدن حضرت امام(ره) به جبهه نبود مگر جرأت داشتیم حتی در حد خون آمدن از بینی یک نفر تصمیم بگیریم؟ چه کسی به ما جرأت تصمیمگیری میداد؟ امام زیر این کار را امضا و پشتیبانی میکردند و جرأت پیدا میکردیم بچههای مردم را برداریم و پیش برویم. فرماندهان جلودار جرأت مییافتند اقدام کنند و این همه جمعیت را بردارند و پیش بروند. از همان لحظه اولی که پا به جبهه میگذاشتیم درست است فرمانده داشتیم و آنجا را اداره میکرد، ولی فرمانده به اعتبار چه چیزی بسیجیها را برمیداشت و میبرد؟ به اعتباری که امام به او داده بودند. بسیجی به چه اعتباری حرف ما را گوش میکرد؟ رزمنده بسیجی میدید تیر مثل باران دارد میریزد، ولی وقتی به او میگفتید برو، تردید نمیکرد و میرفت. او به اعتبار اینکه ما در سلسله مراتبی داریم حرف امام را میزنیم حرفمان را گوش میکرد، و الا مستقلاً خودمان چیزی نداشتیم و همه اعتبارمان به وجود مبارک حضرت امام(ره) بود. چنین نظامی در هیچ یک از ارتشهای دنیا حاکم نیست. این از همان عوامل غیرقابل محاسبه است. فرمانده ما به زیردستش مثل بچهاش نگاه میکرد؛ لذا معادلات به هم میخورد. بسیجیها معروف به این بودند که نظم و نسق نظامی بلد نیستند. ظاهرشان هم این را نشان میداد. ما نظم و نسق نظامی را برای چه میخواهیم؟ تا بتوانیم در میدان جنگ نفرمان را درست مدیریت کنیم تا به حرفمان گوش بدهد. بالاترینش همین است. بسیجیهایی با ظاهری که آن موقع داشتند و هنوز هم دارند، منظمترین آدمهای نظامی در دنیا بودند. نظم را پای کار میخواهیم، نه برای رژه و ظواهر. در جای ثمردهی نظم، بسیجی منظمترین آدم نظامی دنیا بود، زیرا دستور فرماندهاش را مثل امر ولی خودش اطاعت میکرد. میدید تیر صفیرکشان دارد میآید و احتمال شهادت 80-70 درصد به بالاست، ولی وقتی میگفتید برو، لحظهای تردید نمیکرد و میشتافت. سربازان کدام ارتش منظم دنیا اینگونه اطاعت میکنند؟ اینها عوامل قدرت ما در جنگ تحمیلی هشت ساله و دفاع مقدس بودند.
قدری به دوران انقلاب برگردیم. موقع پیروزی انقلاب، جنابعالی چند ساله بودید؟ مختصراً درباره چگونگی ورودتان به عرصه دفاع مقدس و مسئولیتهایی که تاکنون داشتهاید اشاره کنید.
زمان انقلاب جوان 20 سالهای بودم و مثل بقیه مردم در آن حضور داشتم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی طبعاً علاقهمند بودم در فضایی باشم و کارهایی انجام دهم که رابطه مستقیمی با انقلاب دارد. از اواخر سال 58 بحث ورودم به سپاه مطرح شد.
مشهد؟
بله، آن زمان آموزشهای سپاه عمدتاً در استانها برگزار میشد و موارد معدودی هم از استانها برای آموزش ابتدایی ورود به سپاه به تهران میآمدند. اوایل سال 59 با جمعی از دوستان برای آموزش به تهران آمدیم.
شهید یا چهره شاخصی از آن جمع را حضور ذهن دارید؟
بله، بچههای ارزشمندی بودند که با آنها از خراسان آمدم، مثلاً شهید خادمالشریعه مؤسس تیپ 21 امام رضا(ع) و شهید چراغچی فرمانده تیپ امام رضا(ع). بنده با این دو شهید در این دوره و معمولاً در یک کلاس آموزشی بودم. بعضی از دوستان یا مسئول هستند یا به شهادت رسیدهاند که همگی بچههای خوب و ارزشمندی بودند. ما در پادگان سعدآباد- که الان پادگان امام علی(ع) هست- آموزش دیدیم. بعد از آموزش به مشهد رفتم و در مرکز آموزش سپاه به عنوان کادر آنجا مشغول شدم که هم کادر را آموزش و هم کمی کار آموزش بسیج را انجام میدادم. با وقوع حوادث کردستان، اواسط سال 59 راهی آنجا شدم.
پس از بازگشت از کردستان جنگ شروع شد. اوایل جنگ بیشتر در مرکز آموزش مشهد فعال بودم و گاهی رفت و آمدهایی به جبهه میکردم، ولی از سال 60 تا پایان جنگ در خدمت دوستان در جبهه فعالیت میکردم که معمولاً مسئولیتهایم در یگانهای خراسان بود. در تمام حضورم در جنگ یا در تیپ و بعدها در لشکر امام رضا(ع) یا در لشکر نصر بودم و در این یگانها مسئولیتهای مختلفی داشتم. پس از پایان جنگ مدتی به خراسان برگشتم و بعد از تأسیس نیروی قدس در آن مشغول به خدمت شدم که تا الان هم ادامه دارد و در خدمت دوستان هستم.
یکی از مهمترین عملیاتها، کربلای 4 و 5 بود. چه شد که به سمت طراحی کربلای 4 و سپس کربلای 5 رفتید؟
هرجنگی فراز و نشیب دارد و هیچ جنگی نیست که بگویید هر کاری دلت خواست، میکنی و هیچ اتفاقی هم نمیافتد. جنگ صحنه دوطرفهای است و جنگ ما هم نابرابر و طرف مقابل بسیار جدی و فعال بود. نابرابری هم در همه زمینهها مشخص بود و از نظر عواملی که در محاسبات متعارف جزو عوامل اثرگذار در صحنه جنگ هستند، کمبودهای جدی داشتیم. بهدلیل مشکلات جدی در جنگ مجبور بودیم ابتکارات و نوآوریهایی را ایجاد کنیم که دشمن در محاسباتش چندان حسابی روی آنها نکرد و توانستیم با همین خلاقیتها جنگ را پیش ببریم.
از بعداز عملیات رمضان، دشمن مناطقی در خشکی را که امکان عملیات گسترده بود برایمان محدود کرد. علتش هم شکستهای متعددی بود که در عملیاتهای مختلف خورده بود، برای همین سرمایهگذاریهای زیادی روی کارهای مهندسی کردند، از میدانهای مین گسترده گرفته تا آب انداختن جلوی خطها. دشمن روی مناطق مناسبی که میشد در آنها عملیات کرد سرمایهگذاری جدی کرد تا نتوانیم براحتی از آنها استفاده کنیم. لذا از بعداز عملیات رمضان، کسانی که جنگ را اداره میکردند، کوشیدند از جاهایی که نقطه ضعف دشمن است استفاده کنند، مثلاً در عملیات بدر و خیبر از هور بهعنوان نقطهای که دشمن روی آن سرمایهگذاری جدی نکرده بود، استفاده کردند. در عملیات خیبر با قایق تا نزدیک اتوبان بصره- عماره، یعنی نزدیک دجله رفتیم و از ضعف دشمن استفاده کردیم و با حفاظت و شناساییهای خوبی که انجام گرفت، عملیات پیش رفت. در بدر به ترتیب دیگری، ولی دوباره از هور استفاده شد. با دو عملیات انجام شده در هور دشمن متوجه شد داریم از نقطه ضعفش استفاده میکنیم و بههمین دلیل همان موقع با حمایت پشتیبانان خارجیاش کار بسیار گستردهای را شروع کرد. یکی از مناطقی که هم حساس بود و هم با وجود سختیهایش برای ما امکانی بود تا بتوانیم با ابتکار و خلاقیت از آن استفاده کنیم، مسیر عبور از اروندرود بود که استفاده از آن در عملیات والفجر 8 شروع شد و با تصرف فاو ادامه یافت. یکی از این مناطق منطقه کربلای 4 و 5 بود که بهدلیل نزدیکی آن به بصره و مناطق حساس عراق میتوانست منطقه اثرگذاری در جنگ باشد. اگر چه در تصمیمگیری در این نوع مسائل فرماندهان یگانها مورد مشورت قرار میگرفتند و نظر میدادند، طبیعتاً مسئولان رده بالای جنگ با جمیع جهات منطقه عملیاتی آینده را انتخاب میکردند. بنا شد عملیات در این منطقه انجام گیرد که هم عملیات در خشکی داشت و هم عملیات عبور از آب. چون عمده خطوط باید توسط غواصها شکسته میشد، لازمهاش استفاده از نیروی رزمندهای بود که توان غواصی و عبور از آب را داشته باشد، برای تربیت چنین نیرویی سرمایهگذاری خوبی شد و بهترین بچههایمان از نظر روحی و آمادگیهای جسمی همینها بودند و بخش قابل توجهی از ایشان تجربه جنگ را در عملیاتها و مناطق مأموریتی دیگری داشتند. علاوه بر اینها نیروهای جدیدی را هم گرفتیم و برایشان یک دوره آموزش بسیار حسابشده، سخت و منطبق بر واقعیات جنگ گذاشتیم. انصافاً بچهها خیلی زحمت کشیدند، چون دوره دشوار و طاقتفرسا و عمده آموزشها چند ماه قبل از عملیات و اواخر پاییز و اوایل زمستان بود و بچهها با سختکوشی، نشاط و روحیه با وجود سرمای هوا دوره را میگذراندند و تمرینات در آب را انجام میدادند.
آن موقع مسئولیتتان چه بود؟
در عملیاتهای کربلای 4 و 5 فرمانده لشکر امام رضا(ع) بودم.
به موازات آموزش غواصها باید کارهای دیگری انجام میدادیم، از جمله ایجاد آمادگی در منطقه عملیاتی، کارهای شناسایی و طرحریزی و فراهم آوردن مقدمات لازم در بخشهای مختلف متناسب با این نوع عملیات، چون اولین بار بود که حجم بالایی از غواصها را به کار میگرفتیم. کارهای متعددی در زمینههای مختلف مهندسی و مسائل لجستیکی، آتش، توپخانه، ادوات و مواردی که قبل از عملیات باید طراحی شوند، انجام شدند. مثلاً در عملیات کربلای 4 چند محور داشتیم که بچهها باید از آنجا عملیات را آغاز میکردند، یکی اینکه آنها باید از اروندرود عبور میکردند و آن طرف میرفتند و دیگری نهر فرعی خَین بود که از اروندرود به طرف شلمچه میآمد که بچهها باید از آن میگذشتند. این نهر نزدیکترین جبهه در سراسر مرز بین ما و عراق بود که بچهها به آن «خط 25 متری» میگفتند، ولی حدود 43-42 متر فاصله ما و دشمن بود و حدفاصل ما نهر خین قرار داشت. وقتی آنجا به خط میرفتید، متوجه میشدید بچهها آهسته صحبت میکنند، چون احساس میکردند صدایشان آن طرف نهر شنیده میشود. دشمن هم در سمت خودش کارهای مهندسی زیادی انجام داده بود و سنگرهای مختلف، موانع و مین ایجاد کرده بود. ما باید از این خط عبور میکردیم. یکی از کارهایی که قبل از عملیات انجام دادیم، ایجاد تونلی از پشت خطمان، زیر جاده و زیر سیلبند کنار نهر خین و زیر سنگرها بود، چون حساب کردیم به هر ترتیبی هم که از نهر عبور کنیم با توجه به نوع سنگرهایی که دشمن داشت، آسیب میدیدیم. بنابراین بچههای خط- که عمدتاً بچههای اطلاعات و عملیات و تخریب بودند- قبل از عملیات با آرامش، ظرافت و دقت از زیر همه اینها دو تونل موازی زدند. یادم هست اینها نگران بودند که وقتی کلنگ میزنند و زمین را میکنند، صدا از طریق زمین منعکس و دشمن متوجه شود. برای همین رفتند و چند تا از گوشیهای پزشکی را آوردند که یکی این طرف کلنگ میزند دیگری با قدری فاصله با استفاده از این گوشیها گوش بدهد که چقدر صدا میآید. با وجودی که کار ظریف و حساسی بود بچهها بخوبی از پس آن برآمدند و پیش از عملیات تونلها را احداث کردند. آنجا در اثر جزر و مد آب سه چهار متری بالا و پایین میشد. یک وقتی نهر خین پرآب میشد و تا دو متر مانده به لب سیلبندهای کنارش بالا میآمد و یک موقع هم آب طوری پایین میآمد که کف رود دیده میشد. محاسبه کردیم شبی که میخواهیم عملیات انجام دهیم سطح آب کجاست، منتهی در تونل را باز نکردیم و فقط سوراخ کرده بودیم و از آنجا نگاه و کنترل میکردیم. شب عملیات در تونل را باز کردیم و کار انجام گرفت.
آنچه مثال زدم، یکی از کارهای زیادی بود که برای انجام این عملیات صورت گرفت. با وجودی که همه چیز با توجه به محاسبات ما درست پیش رفت، ظاهراً دشمن متوجه قضیه شده بود، چون دشمن همان شبی که عملیات را شروع کردیم در ابتدای امر با آمادگی با ما برخورد کرد، اما در عین حال بدون تردید و با جدیت عملیات را شروع کردیم، چون به هر حال طراحی شده بود و در هر جنگی ممکن است دشمن با قوت برخورد کند. الان داریم میگوییم دشمن متوجه شده بود، چون زمان گذشته است و همه چیز را بررسی کردهایم، ولی در لحظه شروع عملیات که این مسائل روشن نیست. در خیلی از عملیاتها دشمن احساس میکرد داریم کارهایی میکنیم و در هیچ عملیاتی اینجور نبود که دشمن مطلقاً متوجه نشده باشد، اما میزان آمادگیهایش به نسبت ضریب احتمالی که میداد فرق میکرد. معلوم شد در کربلای 4 بیشتر آمادگی داشت. با نگاه همیشگیمان کار را بسیار جدی شروع کردیم، اما هم ما که در محل بودیم و هم دوستانی که مسئولیتشان در سطح قرارگاه بود، متوجه شدند میزان آمادگی دشمن مشکلساز است، لذا بهسرعت استمرار عملیات را متوقف کردند. باید بهطور کامل عملیات کربلای 4 را بررسی کرد و نمیشود گفت این عملیات شکستخورده است. در این عملیات به محض اینکه متوجه شدیم دشمن آگاه شده و آمادگی گرفته است، سریعاً عملیات را جمع و جور کردیم تا استمرار پیدا نکند. عمده داشتههای ما در عملیات کربلای 4 به کربلای 5 منتقل شد. برای همین است که در فاصله زمانی کمتر از دو هفته عملیات کربلای 5 انجام شد.
چند گردان وارد عملیات کربلای 4 کردید؟
اگر بخواهم کامل بگویم، باید با جزئیاتش بگویم. معمولاً هر محوری را که بچهها بنا بود در آن خط را بشکنند، به یک گردان میدادیم. یک گردان هم یک گروهانش را بهعنوان خطشکن وارد میکرد. وقتی میگوییم دو گردان وارد کردیم، اینطور نیست که دو گردان نیروی کامل وارد کردهایم بلکه یک دسته یا دو دسته یا یک گروهانش را که پیشقراولش بودند و جلو میرفتند میگذاشتیم. دو محور اصلی داشتیم، یکی اینکه نیروها باید از داخل اروندرود عبور میکردند و میرفتند و به جزایر پشت بوارین میرسیدند و دیگری هم گذر از نهر خین و رسیدن به جزیره بوارین بود. در کربلای 4 با وجود همه تلاشها و آمادگی دشمن بچهها از هر دو محور عبور کردند و به اهدافشان رسیدند و وارد بوارین شدند. آنجا بود که فهمیدیم اینها چه مواضع و امکانات گستردهای داشتند و چقدر کار و برنامهریزی کرده بودند. پیش از آن اطلاعاتی را در حد امکاناتمان به دست آورده بودیم. دشمن در جزیره بوارین یک مثلث کشیده بود و از نظر جغرافیایی یک طرفش نهر خین و طرف دیگرش اروندرود قرار داشت و دشمن تمام زمین یک کیلومتر نوک این جزیره مثلثمانند را مسلح کرده بود و رفت و آمد فقط منوط به معابری بود که خودش گذاشته بود. سراسر آن محل را بهصورت شطرنجی سیم خاردارهای مختلفی، از جمله توپی کشیده بودند. وقتی وارد جزیره میشدید اینجور نبود که زمین باز باشد و قابلیت مانور داشته باشید، داخل مسیرهایی میافتادید که تعیین کرده بودند. کنار نهر خین هم یک دژ زده بودند. معمول این است که وقتی سنگر میزنیم روبهروی سنگر دریچهای برای کنترل باز میکنیم. آنها با استفاده از دانش نظامی بالا و تکنیکهای مختلف سنگرهایشان را ایزوله کرده و پایین برده و در عمده سنگرهایشان از روبهرو دریچه باز نکرده، بلکه از طرفین باز کرده بودند. وقتی دریچه را روبهروی نهر باز میکنید، تیری که میزنید عرض نهر را طی میکند و به خاکریز طرف مقابل میخورد. اینها بعضی از سنگرها را جلو آورده و از پهلو برای تیراندازی دریچه گشوده بودند و وقتی تیر میزدند گلوله عرض رودخانه را طی نمیکرد، بلکه طول نهر را میپیمود و به هر کسی که از وسط رودخانه عبور میکرد، میخورد. مواضعشان هم بسیار محکم و سخت بود.
ولی در عین حال شکسته شد.
سراسر زمین جلوی دژشان را سیم خاردار و مین نامنظم ریخته بودند. در جنگ یکسری کارهای مهندسی بسیار وقتگیر است که ممکن است در صحنه عملیات در حد یک اتفاق و کار کوچک بهنظر برسد، اما برای همین کار به ظاهر کوچک پیش از آغاز عملیات برنامهریزیهای زیادی میشود. اینها را کسانی که دستشان در کار باشد متوجه شوند. مثلاً یکی از این قبیل کارها را در کربلای 4 انجام دادیم. دو طرف نهر خین دژ بود، روی یکی ما بودیم و طرف دیگر هم عراقیها قرار داشتند. دژ ما یک مقدار ضعیف بود و عراقیها روی دژشان کار کرده بودند و خیلی قوی و محکم بود. طبق طراحیمان باید با نیروهای غواصمان خط را میشکستیم و نیروهای پیادهمان داخل بوارین میرفتند و آنجا را پاکسازی میکردند و پشت سرشان باید ماشینها، بولدوزر، لودر و امکاناتمان را برای کارهای بعدی میبردیم. هر چه حساب کردیم چگونه بچهها را از آنجا عبور دهیم، چون بالا رفتن از دژ عراقیها و سرازیر شدن در شب عملیات که با وجود شکسته شدن خط هنوز منطقه را پاکسازی نکردهاید، منجر به این میشد که تیربارها تمام این بچهها را به رگبار ببندند. تونل مسیر باریکی فقط برای عبور غواصها بود و امکان گذر همه افراد از طریق آن نبود.
طول تونل همان 40 متری بود که اشاره کردید یا بیشتر بود؟
حدود 40-30 متری میشد، چون ما از یک مقدار عقبتر گرفته بودیم، منتهی تونل را تا لب رودخانه آوردیم تا غواصمان بهجای اینکه روی دژ را طی کند و پایین برود از زیر آن میرفت و با سینهاش روی آب سُر میخورد و آن طرف میرفت. عبور از این تونل برای عمده نیروها امکانپذیر نبود. یکی از کارهایمان این بود که محاسبه و خرجگذاری و در جاهای مختلف مانور کردیم که به محض اینکه خط شکسته شد، دژ را با انفجار بشکنیم که همین کار را هم کردیم، چون فرصت اینکه با لودر و بولدوزر این کار را بکنیم، نداشتیم. در آن لحظه باید عمده نیرویمان را به آن طرف عبور میدادیم تا جزیره را پاکسازی کنند. لذا جای مشابهی رفتیم خرجگذاری و انفجار کردیم، به خاطر اینکه نمیتوانستیم بدون محاسبه دقیق انفجار کنیم، زیرا این انفجار در عین حال که باید دژ را میشکافت، نباید بیش از حد میبود، چون آب به دست و پای نیروها میآمد و مشکلات دیگری درست میشد. به موازات این کار، دو پل نفررو را که از قبل وجود داشت مونتاژ و پلی دقیقاً به اندازه دهانه نهر خین آماده کردیم و پشت گذاشتیم. دژ را شکافتیم که البته یک مقدار گود شد و بسرعت گودی را پر کردیم. همه این کارها باید قبل از عملیات در فاصله 40 متری دشمن انجام میشد. در نظر بگیرید در زمین محدودی که در اختیار دارید میخواهید نیروی غواص و خطشکنتان عبور کند. پل حدود 40 و خردهای متر طول داشت و دو طرفش را باید افراد میگرفتند و حدود 40 نفر نیاز بود تا پل را یک جا بردارند و آن طرف ببرند و فرصت پل زدن نبود و زمانمان اندک بود. به هر حال پل را از دهانه برداشتیم و روی رودخانه وصل کردیم. غواصهایمان که رفتند، بلافاصله نیروهای بعدی که میخواستند بروند و جزیره را پاکسازی کنند از روی پل رد شدند. با وجود محاسباتی که کرده بودیم، بعد از انداختن پل یک متر و نیم پل کم آمد! یادم هست یک سر پل را بستیم و بعضی از برادران فداکارمان در آب پریدند و آن سر پل را در آب روی شانههایشان نگه داشتند تا موج اول بچهها عبور کند، بعد یک قطعه پل بردیم و مونتاژ و کامل کردیم. همه این کارها برنامهریزی، کار و زحمت داشت که آن شب انجام شد و به بوارین رفتیم و قسمت اول بوارین را تصرف کردیم. با وجود آگاهی دشمن عملیات بسیار جدی شروع شد و بچهها از محورهای تعیینشده عبور کردند و غواصهایمان به اهدافشان رسیدند، منتها چون دشمن مطلع بود، مسئولان بهسرعت عملیات را جمع کردند و نگذاشتند تلفات بالایی بدهیم، اما چون موج اول نیروهایمان غواصها بودند، آنها رفته بودند و بعضی از آنها مسیر طولانی را طی کردند. الان وقتی میگویید غواصها عرض اروندرود را طی کردند، بعضی فکر میکنند یعنی از این طرف به آن طرف رفتند و مثلاً 400-300 متر را طی کردند، در حالی که اینطور نبود. پشت جزیره بوارین که روبهرویمان بود جزیره دیگری قرار داشت، غواصهایمان بعد از نهر عرایض داخل اروندرود رها شدند و از آنجا تقریباً خلاف جهت رودخانه به جزیره پشت بوارین رفتند، چون در طراحی عملیات باید آن جزیره هم تصرف میشد. آنها مسافت طولانی را در عمق رفته بودند. اینطور نبود که 300 متر آن طرفتر و بعد هم 200 متر بروند و حالا که شرایط مساعد ادامه عملیات نیست همه را جمع کنیم که برگردند. بعضی از یگانهای ما به پشت جزیره امالرصاص رفته بودند. غواص نمیتواند همه نوع امکانات مثلاً بیسیم با خودش ببرد. در تمام مدتی که در آب میجنگیدیم هیچ یک از امکانات ضد آب را نداشتیم، دریغ از یک قبضه سلاح ضد آب، نه یک بیسیم ضد آب و نه یک نارنجک ضد آب. این امکانات را نه داشتیم و نه به ما میدادند. همان بیسیم، سلاح و فشنگی را داشتیم که در خشکی استفاده میکردیم، ولی بچهها با همان سلاح و بیسیم آنقدر کار کردند که توانستند اینها را از آب گلآلود اروندرود عبور دهند، منتها همه که بیسیم نداشتند. هرکدام توجیه شده بودند که باید به نقطهای بروند، نیرو یا میرفت و خودش را میرساند یا تلاش میکرد که خودش را برساند. طبق طراحیمان گفته بودیم غواص میرود و سرپل را میگیرد و موج بعدیاش میرود و خط را پاکسازی میکند و جاده وصل میشود و همان حالتی که در عملیاتهای مختلف اتفاق میافتد رخ میدهد. طبعاً وقتی سر و ته عملیات را جمع میکنید، بخشی از افراد رفته و کارشان را انجام دادهاند.
چقدر طول کشید عملیات جمع شود؟
شب متوجه شدیم و همان شب بخشهایی جمع و جور شد، ولی ما که به جزیره بوارین رفته بودیم، همان شب که بیرون نیامدیم. خود این میتوانست سرپلی برای مراحل بعدی باشد. دو سه روزی ایستادیم. بعد خط را تحویل دادیم و عراقیها آمدند و حمله کردند و آن قسمت بوارین را که گرفته بودیم تصرف کردند. در کربلای 5 دوباره بوارین را گرفتیم.
غواصها چون موج اول بودند طبیعتاً رفته بودند، ولی در عین حالی که دشمن متوجه عملیات شده بود، در اکثر محورها اینها خودشان را به نقاط مورد نظر رساندند، اما چون عملیات استمرار نیافت، بخشیشان در مناطقی که رفته بودند ماندند. بعد دشمن متوجه شد و بعضی جاها طولانی شد و بهروز خورد. البته بخش قابل توجهی از غواصهایمان برگشتند و تعدادی از آنها با خود مجروح و شهید آوردند. برخی هم بهدلیل مجروحیت یا شهادت ماندند.
در روز شکست سپاهان، پرسپولیس خود را به جمع مدعیان رساند
استقلال، صدرنشین مستقل
گروه ورزشی/ پرونده هفته یازدهم لیگ برتر فوتبال دیروز با انجام 8 مسابقه بسته شد که در یکی از آنها، پدیده و استقلال در ورزشگاه ثامنالائمه مشهد برابر هم قرار گرفتند. فرهاد مجیدی برخلاف بازی جام حذفی مقابل نود ارومیه، تیمش را با حضور بازیکنان اصلی به میدان فرستاد و از سید حسین حسینی، محمد حسین مرادمند، سیاوش یزدانی، عارف آقاسی، مهدی مهدیپور، کوین یامگا، زبیر نیکنفس، جعفر سلمانی، آرمان رمضانی، رودی ژستد و امیرحسین حسینزاده استفاده کرد. آبیپوشان پایتخت بازی را هجومی آغاز کردند و خیلی زود به گل رسیدند. دقیقه 12 شوت جعفر سلمانی از گوشه محوطه جریمه با واکنش ناقص میلاد فراهانی دروازهبان پدیده همراه شد و توپ با عبور از زیر دستان او وارد دروازه شد تا استقلال از میزبان خود پیش بیفتد. استقلالیها با وجود برتری عقب ننشستند تا اینکه دقیقه 23 اندوختههای خود را دو برابر کردند. حرکت خوب سلمانی از سمت چپ و ارسال او به درون محوطه جریمه پایهگذار گل دوم آبیها شد. در یک فعل و انفعال درون محوطه جریمه توپ به ژستد رسید و این مهاجم استقلال بالاخره نخستین گلش را برای آبیها به ثمررساند. در ادامه شاگردان مجیدی سعی کردند بازی را مدیریت کنند و در مقابل شاگردان داوود سیدعباسی بازتر بازی کردند تا بتوانند گلهای خورده را جبران کنند. اما وضعیت به سود آبیپوشان شد و آنها دقیقه 44 به گل سوم هم رسیدند تا کار میزبان را در همین نیمه یکسره کنند. ارسال مهدیپور از روی نقطه کرنر در دهانه دروازه به رمضانی رسید و این بازیکن با یک ضربه سر دقیق دروازه پدیده را گشود. پدیده نیمه دوم را با تغییراتی آغاز کرد تا روند بازی را به سود خود تغییر دهد ولی باز هم این استقلال بود که توپ و میدان را در اختیار داشت. دقیقه 59 ارسال یامگا در دهانه دروازه به ژستد رسید و او هم با یک پاس پشت پا حسینزاده را صاحب توپ کرد ولی شوت این بازیکن از بالای دروازه به بیرون رفت. دقیقه 62 هم ضربه فنی و بغل پای حسینزاده از پشت محوطه جریمه را فراهانی با واکنشی دیدنی راهی کرنر کرد. دقیقه 67 ارسال توپ از سمت راست روی دروازه استقلال با ضربه آکروباتیک محمدرضا فلاحیان همراه شد که حسینی با واکنشی بموقع توپ را مهار کرد. دقیقه 71 اعتراضهای ادامهدار داوود سیدعباسی، سرمربی پدیده منجر به دریافت کارت قرمز از سوی میثم حیدری داور مسابقه شد. دقیقه 75 استقلال اولین تعویضش را انجام داد و رضا آذری به جای ژستد به میدان آمد. در ادامه نتیجه تغییری نکرد و اتفاق مهم بازی اخراج مسعود زائر کاظمی بازیکن پدیده بود که دقیقه 87 کارت زرد دومش را دریافت کرد. دقیقه 94 هم شوت امیرحسین نعمتی از پشت محوطه جریمه استقلال پس از واکنش حسینی به تیر دروازه خورد و به بیرون رفت تا این مسابقه با برتری 3-0 استقلال به پایان برسد.
3 امتیاز پرسپولیسی ها با هدیه ذوبی ها
در یکی از حساسترین بازیهای این هفته، پرسپولیس و ذوب آهن در ورزشگاه آزادی برابر هم قرار گرفتند. یحیی گلمحمدی نسبت به بازی چند روز پیش در جام حذفی برابر ویستاتوربین، 6 تغییر در ترکیب پرسپولیس ایجاد کرد و از حامد لک، سیدجلال حسینی، علی نعمتی، مهدی شیری، علی شجاعی، محمد شریفی، میلاد سرلک، سیامک نعمتی، وحید امیری، عیسی آلکثیر و امید عالیشاه بهره برد. دقیقه ۹، شوت محمد شریفی از پشت محوطه براحتی در اختیار پارسا جعفری دروازهبان اصفهانیها قرار گرفت و دو دقیقه بعد محمد سلطانی فر این شوت را پاسخ داد که حامد لک بدون دردسر توپ را تصاحب کرد. دقیقه ۳۲، حرکت عیسی آلکثیر در محوطه جریمه با ضربه ناگهانی سیامک نعمتی همراه شد که توپ از بالای دروازه با اختلاف زیاد به بیرون رفت.دقیقه ۳۶، شاگردان مهدی تارتار ضد حملهای را طراحی کردند که ضربه میلاد جهانی با برخورد به پای سید جلال حسینی به کرنر رفت و در ادامه هم اتفاق خاصی رخ نداد تا نیمه اول با تساوی بدون گل به پایان برسد.
یحیی که بهدنبال گل برتری تیمش بود، پس از گذشت دقایقی از نیمه دوم دست به تغییر زد و دقیقه 57 مهدی ترابی و احسان پهلوان را بهجای شیری و شریفی به زمین فرستاد. دقیقه 62 اتفاقی که سرخها منتظرش بودند رخ داد و سانتر وحید امیری از سمت راست با اشتباه عجیب پارسا جعفری دروازه بان ذوب آهن همراه شد و بهجای مهار توپ بهگل شدن آن کمک کرد. یک دقیقه بعد ذوبیها میتوانستند جبران کنند که توپ در شلوغی محوطه جریمه به تیر هم خورد اما گل نشد و در ادامه داور، بازی را بهدلیل خطا روی لک متوقف کرد. دقیقه 74 هم شوت مسعود ابراهیمزاده بازیکن ذوب آهن را لک به زحمت مهار کرد. دقیقه 77 رضا اسدی به جای شجاعی به میدان آمد تا سومین تعویض سرخها صورت بگیرد. دقیقه 85 خطای محمد قریشی مدافع ذوب آهن روی عیسی آلکثیر را مهدی سیدعلی داور مسابقه پنالتی اعلام کرد. در حالی که خود آل کثیر اصرار به زدن پنالتی داشت ولی ترابی پشت ضربه قرار گرفت و گل دوم پرسپولیس را به ثمر رساند. بازی در نهایت با پیروزی 2-0 پرسپولیس به پایان رسید تا سرخپوشان با قرار گرفتن در رده سوم جدول، خود را بهعنوان یکی از سه ضلع مدعیان قهرمانی مطرح کنند.
شکست غیرمنتظره سپاهان
در دیگر دیدارها، آلومینیوم و گلگهر با تساوی بدون گل بهکار خود پایان دادند. هوادار با گل محمدجواد محمدی (58) از سد تراکتور گذشت. نفت مسجدسلیمان 2-0 برابر فجرسپاسی به برتری رسید. محمد بلبلی (35) و میرهادی میرجوان (38) برای شاگردان فراز کمالوند گلزنی کردند. مس رفسنجان هم 2-1 مغلوب نساجی مازندران شد. گادوین منشا (73-پنالتی) برای رفسنجانیها و رضا جعفری(39) و حامد شیری (82- پنالتی) برای قائمشهریها گلزنی کردند. دیدار فولاد و صنعت نفت با تساوی بدون گل خاتمه یافت. سپاهان هم در خانهاش 2-1 مغلوب پیکان شد تا 3 امتیاز مهم را از دست بدهد.علیرضا کوشکی (16) و محمدحسین فلاح (77) برای خودروسازان گلزنی کردند و فرشاد احمدزاده (57) تک گل زردپوشان اصفهانی را به ثمر رساند.
بدین ترتیب با انجام بازیهای هفته یازدهم، استقلال با 25 امتیاز در صدر قرار گرفت. سپاهان و پرسپولیس هم با 22 امتیاز در ردههای دوم و سوم قرار دارند که تیم اصفهانی بهدلیل تفاضل گل بهتر بالاتر از سرخپوشان ایستاده است.
3 امتیاز پرسپولیسی ها با هدیه ذوبی ها
در یکی از حساسترین بازیهای این هفته، پرسپولیس و ذوب آهن در ورزشگاه آزادی برابر هم قرار گرفتند. یحیی گلمحمدی نسبت به بازی چند روز پیش در جام حذفی برابر ویستاتوربین، 6 تغییر در ترکیب پرسپولیس ایجاد کرد و از حامد لک، سیدجلال حسینی، علی نعمتی، مهدی شیری، علی شجاعی، محمد شریفی، میلاد سرلک، سیامک نعمتی، وحید امیری، عیسی آلکثیر و امید عالیشاه بهره برد. دقیقه ۹، شوت محمد شریفی از پشت محوطه براحتی در اختیار پارسا جعفری دروازهبان اصفهانیها قرار گرفت و دو دقیقه بعد محمد سلطانی فر این شوت را پاسخ داد که حامد لک بدون دردسر توپ را تصاحب کرد. دقیقه ۳۲، حرکت عیسی آلکثیر در محوطه جریمه با ضربه ناگهانی سیامک نعمتی همراه شد که توپ از بالای دروازه با اختلاف زیاد به بیرون رفت.دقیقه ۳۶، شاگردان مهدی تارتار ضد حملهای را طراحی کردند که ضربه میلاد جهانی با برخورد به پای سید جلال حسینی به کرنر رفت و در ادامه هم اتفاق خاصی رخ نداد تا نیمه اول با تساوی بدون گل به پایان برسد.
یحیی که بهدنبال گل برتری تیمش بود، پس از گذشت دقایقی از نیمه دوم دست به تغییر زد و دقیقه 57 مهدی ترابی و احسان پهلوان را بهجای شیری و شریفی به زمین فرستاد. دقیقه 62 اتفاقی که سرخها منتظرش بودند رخ داد و سانتر وحید امیری از سمت راست با اشتباه عجیب پارسا جعفری دروازه بان ذوب آهن همراه شد و بهجای مهار توپ بهگل شدن آن کمک کرد. یک دقیقه بعد ذوبیها میتوانستند جبران کنند که توپ در شلوغی محوطه جریمه به تیر هم خورد اما گل نشد و در ادامه داور، بازی را بهدلیل خطا روی لک متوقف کرد. دقیقه 74 هم شوت مسعود ابراهیمزاده بازیکن ذوب آهن را لک به زحمت مهار کرد. دقیقه 77 رضا اسدی به جای شجاعی به میدان آمد تا سومین تعویض سرخها صورت بگیرد. دقیقه 85 خطای محمد قریشی مدافع ذوب آهن روی عیسی آلکثیر را مهدی سیدعلی داور مسابقه پنالتی اعلام کرد. در حالی که خود آل کثیر اصرار به زدن پنالتی داشت ولی ترابی پشت ضربه قرار گرفت و گل دوم پرسپولیس را به ثمر رساند. بازی در نهایت با پیروزی 2-0 پرسپولیس به پایان رسید تا سرخپوشان با قرار گرفتن در رده سوم جدول، خود را بهعنوان یکی از سه ضلع مدعیان قهرمانی مطرح کنند.
شکست غیرمنتظره سپاهان
در دیگر دیدارها، آلومینیوم و گلگهر با تساوی بدون گل بهکار خود پایان دادند. هوادار با گل محمدجواد محمدی (58) از سد تراکتور گذشت. نفت مسجدسلیمان 2-0 برابر فجرسپاسی به برتری رسید. محمد بلبلی (35) و میرهادی میرجوان (38) برای شاگردان فراز کمالوند گلزنی کردند. مس رفسنجان هم 2-1 مغلوب نساجی مازندران شد. گادوین منشا (73-پنالتی) برای رفسنجانیها و رضا جعفری(39) و حامد شیری (82- پنالتی) برای قائمشهریها گلزنی کردند. دیدار فولاد و صنعت نفت با تساوی بدون گل خاتمه یافت. سپاهان هم در خانهاش 2-1 مغلوب پیکان شد تا 3 امتیاز مهم را از دست بدهد.علیرضا کوشکی (16) و محمدحسین فلاح (77) برای خودروسازان گلزنی کردند و فرشاد احمدزاده (57) تک گل زردپوشان اصفهانی را به ثمر رساند.
بدین ترتیب با انجام بازیهای هفته یازدهم، استقلال با 25 امتیاز در صدر قرار گرفت. سپاهان و پرسپولیس هم با 22 امتیاز در ردههای دوم و سوم قرار دارند که تیم اصفهانی بهدلیل تفاضل گل بهتر بالاتر از سرخپوشان ایستاده است.
دیپلماسی فردی رئیسجمهور چگونه سیاست تنشزایی دشمنان برای منطقه آسیای میانه را بی اثر کرد
درهای باز قفقاز
عبدالرضا هادی زاده / ورود دولتها به تنش و رقابتهای خصمانه و خارج از دایره منافع با همسایگان همواره یکی از دلایل تحلیل رفتن قدرت و ثروت کشورها بوده است.
این تنشها گاهی بهصورت «تله تنش» از طرف رقبا یا دشمنان منطقهای و جهانی طرحریزی میگردد تا ضمن کاستن از مؤلفههای قدرت کشور مورد هدف، اولویتبندی آن کشور را نیز دستخوش تغییر قرار دهد.
یکی از نمونههای این تله تنش را میتوان در تحولات یک سال اخیر رژیم صهیونیستی در ارتباط با تحولات منطقه قفقاز و همسایگان شمال غربی کشورمان مشاهده کرد. این رژیم تلاش داشته تا با تحریک کشورهای حوزه قفقاز ضمن تغییر ژئوپولیتیک منطقه، پل ارتباطی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی را مسدود کند و از مزیت سرزمینی و منطقهای ایران در آینده منطقه بکاهد. گرچه این تحولات از چشمان مردان میدان در جمهوری اسلامی پنهان نبود اما میتوان کاهلی نسبت به این تله را در چشمان دستگاه دیپلماسی دولت سابق مشاهده کرد.
کم توجهی به روابط سازنده با همسایگان از جمله موضوعاتی است که در دولت گذشته، ایران را از انتفاع کافی از روابط با آنها محروم کرده بود و هر روز این روابط بیش از پیش به سردی میگرایید. چه زمانی که این اتفاق با یک اشتباه تحلیلی منجر به تیره شدن روابط تهران و عشقآباد شد و چه زمانی که عدم اولویت به همسایگان زمینه را برای یکه تازی رژیم صهیونیستی در مرز با باکو فراهم کرد. اما تحول راهبردی در سطح وزارت امور خارجه دولت سیزدهم باعث شد تا جایگاه همسایگان از حاشیه به متن تغییر کرده و لزوم همکاری سازنده با کشورهای منطقه و همسایه به یکی از اولویتهای اساسی در کنار نگاه به شرق تبدیل شود.
دیپلماسی فردی رئیس جمهور در حاشیه پانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو اکو در ترکمنستان که ماه گذشته برگزار شد منجر به رفع برخی سوءتفاهمها و پروژههای ضدایرانی در منطقه قفقاز شد.
پایبندی بر اصول، تأکید بدون تعارف بر مواضع و خطوط قرمز از جمله نگرانی در خصوص حضور گروههای افراطی و تکفیری در مرزها و نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه صراحتاً از جانب ایران به الهام علیاف منتقل شد و در عین حال بر ریشههای فرهنگی، تمدنی و دینی دو ملت و روابط دیرینه و لزوم گسترش تعاملات تأکید گشت. دیدار رئیس جمهور جدید ایران با رئیسجمهور آذربایجان که رسانهها تلاش داشتند تا او را تندرو معرفی کنند و تأکید بر منافع مشترک در همکاری، همزمان با گسترش یافتن تنشها باعث شد، علیاف این دیدار را نقطه عطفی در تاریخ روابط دو کشور معرفی کند؛ به بیان دیگر این اتفاق که زمینه همکاریهای جدیتری را بهوجود آورد توانست یک تهدید را برای ایران به فرصت تبدیل کند.
متعاقب این دیدار حصول توافق سوآپ گازی بین ایران، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان از جهت سیاسی، اقتصادی و ترانزیتی پیام مهمی بر ای بازیگران رقیب و دشمن داشت. این نوع از همکاریها علاوهبر حل مشکلاتی چون رفع کمبود انرژی در مناطق شمالی ایران مزیتهای امنیتی نیز داشته و موجب وابستگی متقابل و افزایش ریسک برای اقدامات تنش زای احتمالی کشورهای عضو میشود.
اکنون شروع به کار آزمایشگاهی راهگذر ایران، جمهوری آذربایجان و گرجستان نیز مسیر رسیدن ایران به دریای سیاه و اروپا را سهل کرده است.
این مسیر ترانزیتی که میتواند خلیجفارس را به دریای سیاه متصل کند، همزمان با احیای کریدور اکو (پاکستان، ایران، ترکیه) و راهاندازی آزمایشی کریدور جهانی شمال-جنوب (فنلاند، روسیه، جمهوری آذربایجان، ایران، خلیج فارس و هند) میتواند بهعنوان انقلابی در استفاده از موقعیت ویژه و ژئوپولیتیک کشورمان توصیف شود.
همزمانی استفاده از ظرفیت ارتباط زمینی با افزایش هزینههای حملونقل دریایی و تلاش کشورها برای افزایش سهم خود از مزایای ابرپروژه یک کمربند یک جاده یا همان جاده ابریشم جدید میتواند تأمین کننده منافع ملی کشورمان باشد.
در شرایطی محور اصلی سیاست خارجی ایران از تمرکز بر مسأله مذاکرات برجامی به سمت همکاری با کشورهای منطقه و افزایش تعامل با شرکای شرقی رخت بسته که این اتفاقات پنج سال پس از تیره شدن روابط با ترکمنستان و یک سال بعد از تله صهیونیستها برای ایجاد درگیری در مناطق مرزی ایران با آذربایجان معنای قابل توجهی دارد و میتواند بهعنوان حرکت به سمت بازیهای واقعی برد برد با همسایگان و نقش بر آب شدن سناریوهای صهیونیستها تحلیل شود.
این تنشها گاهی بهصورت «تله تنش» از طرف رقبا یا دشمنان منطقهای و جهانی طرحریزی میگردد تا ضمن کاستن از مؤلفههای قدرت کشور مورد هدف، اولویتبندی آن کشور را نیز دستخوش تغییر قرار دهد.
یکی از نمونههای این تله تنش را میتوان در تحولات یک سال اخیر رژیم صهیونیستی در ارتباط با تحولات منطقه قفقاز و همسایگان شمال غربی کشورمان مشاهده کرد. این رژیم تلاش داشته تا با تحریک کشورهای حوزه قفقاز ضمن تغییر ژئوپولیتیک منطقه، پل ارتباطی جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی را مسدود کند و از مزیت سرزمینی و منطقهای ایران در آینده منطقه بکاهد. گرچه این تحولات از چشمان مردان میدان در جمهوری اسلامی پنهان نبود اما میتوان کاهلی نسبت به این تله را در چشمان دستگاه دیپلماسی دولت سابق مشاهده کرد.
کم توجهی به روابط سازنده با همسایگان از جمله موضوعاتی است که در دولت گذشته، ایران را از انتفاع کافی از روابط با آنها محروم کرده بود و هر روز این روابط بیش از پیش به سردی میگرایید. چه زمانی که این اتفاق با یک اشتباه تحلیلی منجر به تیره شدن روابط تهران و عشقآباد شد و چه زمانی که عدم اولویت به همسایگان زمینه را برای یکه تازی رژیم صهیونیستی در مرز با باکو فراهم کرد. اما تحول راهبردی در سطح وزارت امور خارجه دولت سیزدهم باعث شد تا جایگاه همسایگان از حاشیه به متن تغییر کرده و لزوم همکاری سازنده با کشورهای منطقه و همسایه به یکی از اولویتهای اساسی در کنار نگاه به شرق تبدیل شود.
دیپلماسی فردی رئیس جمهور در حاشیه پانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو اکو در ترکمنستان که ماه گذشته برگزار شد منجر به رفع برخی سوءتفاهمها و پروژههای ضدایرانی در منطقه قفقاز شد.
پایبندی بر اصول، تأکید بدون تعارف بر مواضع و خطوط قرمز از جمله نگرانی در خصوص حضور گروههای افراطی و تکفیری در مرزها و نفوذ رژیم صهیونیستی در منطقه صراحتاً از جانب ایران به الهام علیاف منتقل شد و در عین حال بر ریشههای فرهنگی، تمدنی و دینی دو ملت و روابط دیرینه و لزوم گسترش تعاملات تأکید گشت. دیدار رئیس جمهور جدید ایران با رئیسجمهور آذربایجان که رسانهها تلاش داشتند تا او را تندرو معرفی کنند و تأکید بر منافع مشترک در همکاری، همزمان با گسترش یافتن تنشها باعث شد، علیاف این دیدار را نقطه عطفی در تاریخ روابط دو کشور معرفی کند؛ به بیان دیگر این اتفاق که زمینه همکاریهای جدیتری را بهوجود آورد توانست یک تهدید را برای ایران به فرصت تبدیل کند.
متعاقب این دیدار حصول توافق سوآپ گازی بین ایران، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان از جهت سیاسی، اقتصادی و ترانزیتی پیام مهمی بر ای بازیگران رقیب و دشمن داشت. این نوع از همکاریها علاوهبر حل مشکلاتی چون رفع کمبود انرژی در مناطق شمالی ایران مزیتهای امنیتی نیز داشته و موجب وابستگی متقابل و افزایش ریسک برای اقدامات تنش زای احتمالی کشورهای عضو میشود.
اکنون شروع به کار آزمایشگاهی راهگذر ایران، جمهوری آذربایجان و گرجستان نیز مسیر رسیدن ایران به دریای سیاه و اروپا را سهل کرده است.
این مسیر ترانزیتی که میتواند خلیجفارس را به دریای سیاه متصل کند، همزمان با احیای کریدور اکو (پاکستان، ایران، ترکیه) و راهاندازی آزمایشی کریدور جهانی شمال-جنوب (فنلاند، روسیه، جمهوری آذربایجان، ایران، خلیج فارس و هند) میتواند بهعنوان انقلابی در استفاده از موقعیت ویژه و ژئوپولیتیک کشورمان توصیف شود.
همزمانی استفاده از ظرفیت ارتباط زمینی با افزایش هزینههای حملونقل دریایی و تلاش کشورها برای افزایش سهم خود از مزایای ابرپروژه یک کمربند یک جاده یا همان جاده ابریشم جدید میتواند تأمین کننده منافع ملی کشورمان باشد.
در شرایطی محور اصلی سیاست خارجی ایران از تمرکز بر مسأله مذاکرات برجامی به سمت همکاری با کشورهای منطقه و افزایش تعامل با شرکای شرقی رخت بسته که این اتفاقات پنج سال پس از تیره شدن روابط با ترکمنستان و یک سال بعد از تله صهیونیستها برای ایجاد درگیری در مناطق مرزی ایران با آذربایجان معنای قابل توجهی دارد و میتواند بهعنوان حرکت به سمت بازیهای واقعی برد برد با همسایگان و نقش بر آب شدن سناریوهای صهیونیستها تحلیل شود.
شادباشی همراه با عشق برای مردم دنیا
لوریس چکناواریان
آهنگساز و رهبر ارکستر
پیام من در سال نومیلادی عشق است چرا که تنها عشق میتواند مردم دنیا را حفظ کند. اگرعشق واقعی بهوجود آید میتواند موجب برقراری صلح و دوستی در بین کشورهای مختلف باشد و همدیگر را دوست داشته باشیم. اما متأسفانه میبینید گاهی حتی در یک ساختمان، دو نفر همسایه با هم دوست نیستند چه برسد بین دو کشور ولی با تمام این تفاصیل باید امیدوار بود و قطعاً روزی معجزه خواهد شد و این دوستیها برقرار میشود و مردم دنیا متوجه خواهند شد با جنگ و ستیز بهجایی
نمیرسند. نکته دیگر اینکه به باور من فرهنگ، هنر و موسیقی تنها راه جلوگیری از جنگ و ستیز است. اگر در مدارس و در بین مردم فرهنگ و هنر قوی ظاهر شود این معجزه را خواهید دید. فرهنگ و هنر و موسیقی زبان الهی و جاودان است و افرادی که در این رشته فعالیت میکنند همچون حافظ، فردوسی، بتهوون، گوته و شکسپیر انتخاب شده الهی هستند، هنرمندان به این علت که خداوند استعداد هنری را در وجود آنها گذاشته است، انتخاب الهی برای صلح و دوستی دنیا هستند و از بین نمیروند چون خداوند آنها را انتخاب کرده و تا آخر زمان خواهند ماند. نکته دیگر اینکه طی این دوسال که کرونا دنیا را به تسخیر خود درآورده اگرچه ناراحتیها و تلخیهای بسیاری بهوجود آمد اما در مقابل موجب شد قدر لحظات کنار هم بودن را بیشتر بدانیم و امیدوارم این بیماری منحوس هر چه زودتر از بین برود و بتوانیم بیشتر دوستی و معاشرت کنیم، سفر برویم و با مردم دنیا بیشتر در ارتباط باشیم و اگر صلح برقرار باشد قطعاً با دنیا ارتباط بیشتری خواهیم داشت اما متأسفانه کرونا خیلی مرموزانه آمد و این ارتباطها را قطع کرده و امیدوارم هر چه زودتر ما را ترک کند و برود. من در این مدت که در منزل بودم و در قرنطینه خانگی، فرصتی بهوجود آمد تا آثار بسیاری در خصوص موسیقی بنویسم که حدود ٤٠ اثر کوتاه و بلندمدت است و تمرکزم بیشتر روی ادبیات بینالملل بوده؛ آثار نویسندگان بزرگ دنیا همچون کافکا، صادق هدایت، شکسپیر، فردوسى، کامو و... و آخرین آثارم غزلهاى حضرت داوود و مرثیه براى درگذشتگان کرونا است.
من به نوبه خودم سال نو میلادی را خدمت همه مردم دنیا تبریک و شادباش میگویم. البته ما مسیحیهای ایرانی دو عید بزرگ داریم؛ یک عید مذهبی که کریسمس نامیده میشود و دیگری عید ملی ما که نوروز است. کریسمس تولد حضرت مسیح است که در میان پیروان این حضرت مختلف و متفاوت است بهطور مثال کاتولیکها و پروتستانها 25-24 دسامبر را جشن میگیرند، ارامنه 6 ژانویه و روسها و یونانیها تاریخ دیگری از تقویم را. در ایران هم چند نوع مسیحی داریم، مسیحیهایی که کاتولیک هستند، مسیحی های پروتستان و...
من در خصوص این عید بزرگ سالها پیش اثری ساختم که سمفونی حضرت مسیح(ع) نام دارد و اشاره دارد به زندگی حضرت مسیح و90 دقیقه است که در ایران و خارج از ایران بارها و بارها اجرا شد و همچنین مرثیهای ساختم حدود 47 سال قبل که روایت تولد حضرت مسیح(ع) است و برای اولین بار در لندن اجرا شد و البته در دیگر کشورهای دنیا هم به اجرا درآمد. این آثار روایت زندگی حضرت مسیح(ع) است و موسیقی آن مربوط به آهنگهای سنتی قرن پنجم کلیسای ارامنه است و زندگی حضرت مسیح(ع) را براساس آن آهنگها تعریف کردند.
آهنگساز و رهبر ارکستر
پیام من در سال نومیلادی عشق است چرا که تنها عشق میتواند مردم دنیا را حفظ کند. اگرعشق واقعی بهوجود آید میتواند موجب برقراری صلح و دوستی در بین کشورهای مختلف باشد و همدیگر را دوست داشته باشیم. اما متأسفانه میبینید گاهی حتی در یک ساختمان، دو نفر همسایه با هم دوست نیستند چه برسد بین دو کشور ولی با تمام این تفاصیل باید امیدوار بود و قطعاً روزی معجزه خواهد شد و این دوستیها برقرار میشود و مردم دنیا متوجه خواهند شد با جنگ و ستیز بهجایی
نمیرسند. نکته دیگر اینکه به باور من فرهنگ، هنر و موسیقی تنها راه جلوگیری از جنگ و ستیز است. اگر در مدارس و در بین مردم فرهنگ و هنر قوی ظاهر شود این معجزه را خواهید دید. فرهنگ و هنر و موسیقی زبان الهی و جاودان است و افرادی که در این رشته فعالیت میکنند همچون حافظ، فردوسی، بتهوون، گوته و شکسپیر انتخاب شده الهی هستند، هنرمندان به این علت که خداوند استعداد هنری را در وجود آنها گذاشته است، انتخاب الهی برای صلح و دوستی دنیا هستند و از بین نمیروند چون خداوند آنها را انتخاب کرده و تا آخر زمان خواهند ماند. نکته دیگر اینکه طی این دوسال که کرونا دنیا را به تسخیر خود درآورده اگرچه ناراحتیها و تلخیهای بسیاری بهوجود آمد اما در مقابل موجب شد قدر لحظات کنار هم بودن را بیشتر بدانیم و امیدوارم این بیماری منحوس هر چه زودتر از بین برود و بتوانیم بیشتر دوستی و معاشرت کنیم، سفر برویم و با مردم دنیا بیشتر در ارتباط باشیم و اگر صلح برقرار باشد قطعاً با دنیا ارتباط بیشتری خواهیم داشت اما متأسفانه کرونا خیلی مرموزانه آمد و این ارتباطها را قطع کرده و امیدوارم هر چه زودتر ما را ترک کند و برود. من در این مدت که در منزل بودم و در قرنطینه خانگی، فرصتی بهوجود آمد تا آثار بسیاری در خصوص موسیقی بنویسم که حدود ٤٠ اثر کوتاه و بلندمدت است و تمرکزم بیشتر روی ادبیات بینالملل بوده؛ آثار نویسندگان بزرگ دنیا همچون کافکا، صادق هدایت، شکسپیر، فردوسى، کامو و... و آخرین آثارم غزلهاى حضرت داوود و مرثیه براى درگذشتگان کرونا است.
من به نوبه خودم سال نو میلادی را خدمت همه مردم دنیا تبریک و شادباش میگویم. البته ما مسیحیهای ایرانی دو عید بزرگ داریم؛ یک عید مذهبی که کریسمس نامیده میشود و دیگری عید ملی ما که نوروز است. کریسمس تولد حضرت مسیح است که در میان پیروان این حضرت مختلف و متفاوت است بهطور مثال کاتولیکها و پروتستانها 25-24 دسامبر را جشن میگیرند، ارامنه 6 ژانویه و روسها و یونانیها تاریخ دیگری از تقویم را. در ایران هم چند نوع مسیحی داریم، مسیحیهایی که کاتولیک هستند، مسیحی های پروتستان و...
من در خصوص این عید بزرگ سالها پیش اثری ساختم که سمفونی حضرت مسیح(ع) نام دارد و اشاره دارد به زندگی حضرت مسیح و90 دقیقه است که در ایران و خارج از ایران بارها و بارها اجرا شد و همچنین مرثیهای ساختم حدود 47 سال قبل که روایت تولد حضرت مسیح(ع) است و برای اولین بار در لندن اجرا شد و البته در دیگر کشورهای دنیا هم به اجرا درآمد. این آثار روایت زندگی حضرت مسیح(ع) است و موسیقی آن مربوط به آهنگهای سنتی قرن پنجم کلیسای ارامنه است و زندگی حضرت مسیح(ع) را براساس آن آهنگها تعریف کردند.
«ایران» گزارش میدهد
فوریت مذاکرات وین؛ کالبد شکافی از راهبرد غرب
وزیر خارجه امریکا میگوید که زمان برای احیای برجام خیلی خیلی خیلی کوتاه شده است و مشاور امنیت ملی امریکا نیز برای بازگشت به برجام منطبق با توافق ۲۰۱۵ ظرف چند هفته ابراز تردید کرده است. چنانچه به این اظهارات، رفتار منفعلانه و غیرسازنده طرفهای غربی مذاکرات وین در دور هفتم هم اضافه گردد آنگاه میتوان درکی واقعیتر از انگیزه اروپا و امریکا از مذاکرات وین داشت. بهطور خلاصه امریکا و اروپا در تلاشند تا با «مقصر نمایی» شانه از زیر بار مسئولیت خالی کنند. تاکتیکی که آنها در مذاکرات در پیش گرفتهاند حاکی از آن است که ابتدا با جوسازیهای رسانهای و سیاسی این نکته را القا کنند که زمان برای مذاکره بسیار محدود است، در نتیجه جمهوری اسلامی باید به خواست غربیها تن داده و از خطوط قرمز خود عدول کند که چنین نخواهد شد و غرب بخوبی میداند که عدم تأمین خواستههای ایران در مذاکرات ازجمله رفع تحریمها و تضمین عدم خروج و مهار امریکا، پیشاپیش به معنای یک توافق شکست خورده است که به هیچ وجه مدنظر مذاکره کنندگان ایرانی نیست. البته غربیها از این واقعیت آگاهند و بعید است برای رسیدن به این هدف این قدر تلاش بیهوده کنند. دلیل پیچیدهتر برای چرایی این سیاست و تاکتیک مذاکراتی میتواند آن باشد که جمهوری اسلامی را به این جمعبندی برسانند که گامهای برداشته شده هستهای برای حصول نتیجه کافی نیست و باید اقدامات فنی بیشتری اتخاذ کرد تا مذاکرات در زمان کوتاه به نتیجه برسد.
با این روش، غربیها انتظار دارند تا صحنه افکار عمومی جهانی که علیه آنهاست را به ضرر ایران تغییر داده و عملاً آنچه را که بعضاً از آن بهعنوان گزینه سوم نام میبرند عملی سازند. در این گزینه آنها میخواهند ایران را کشوری در آستانه هستهای (Threshold State) معرفی سازند که توانایی خود را بهطور نامشروع و خارج از توافق کسب کرده است و لذا باید در سطح جهانی محکوم وحداقل مورد تحریم قرار گیرد. از سوی دیگر با معرفی این تهدید جدید، حضور نظامی خود را در منطقه تشدید و تقویت کنند. این گزینه و توطئه عملاً با هوشیاری و دقت بالای جمهوری اسلامی در پایبندی به اصول خود از جمله فتوای رهبر معظم انقلاب مبنی بر حرام بودن تولید و بهکارگیری سلاح هستهای بهطور کامل خنثی شده است. تمامی گامهای هستهای جمهوری اسلامی تا کنون بر اساس نیازهای صلحآمیز بوده و هیچگاه نیز از آن فراتر نخواهد رفت.
گزینه دیگر باقیمانده برای غرب دستیابی به یک توافق موقت است و برای رسیدن به آن نیز تلاش میکنند تا با مقصرنمایی و برجسته کردن عامل محدودیت زمانی زمینه حصول آن را فراهم سازند. آنها با آگاهی از این واقعیت که در شرایط کنونی یعنی تحولات منطقه، مخالفت افکار عمومی جهانی با آنها و ابتکارعمل سازنده و جدیت دولت جدید در ایران برای رسیدن به توافق و اجرای کامل تعهدات برجامی، دست برتر خود را در مذاکرات از دست دادهاند، بهدنبال خرید زمان برای احیای اعتماد به نفس و تغییر شرایط پیرامونی مذاکرات هستند. جمهوری اسلامی نیز با آگاهی از این ترفندها با هرگونه پیشنهاد انحرافی در مذاکرات مخالفت کرده و تنها گزینه پیش رو را همانا بازگشت به تعهدات برجامی معرفی کرده است.
زمان برای مذاکره محدود است اما نه از آن جهت که غربیها ادعا میکنند بلکه از این منظر که توافق خوب برای ایران در حال حاضر در دسترس قرار دارد و مذاکره کنندگان ایرانی به چیزی کمتر از رفع تمامی این تحریمها رضایت نخواهند داد. زمان مواجهه با حقیقت و صداقت فرا رسیده و راه گریزی برای اروپا و امریکا باقی نمانده است.
با این روش، غربیها انتظار دارند تا صحنه افکار عمومی جهانی که علیه آنهاست را به ضرر ایران تغییر داده و عملاً آنچه را که بعضاً از آن بهعنوان گزینه سوم نام میبرند عملی سازند. در این گزینه آنها میخواهند ایران را کشوری در آستانه هستهای (Threshold State) معرفی سازند که توانایی خود را بهطور نامشروع و خارج از توافق کسب کرده است و لذا باید در سطح جهانی محکوم وحداقل مورد تحریم قرار گیرد. از سوی دیگر با معرفی این تهدید جدید، حضور نظامی خود را در منطقه تشدید و تقویت کنند. این گزینه و توطئه عملاً با هوشیاری و دقت بالای جمهوری اسلامی در پایبندی به اصول خود از جمله فتوای رهبر معظم انقلاب مبنی بر حرام بودن تولید و بهکارگیری سلاح هستهای بهطور کامل خنثی شده است. تمامی گامهای هستهای جمهوری اسلامی تا کنون بر اساس نیازهای صلحآمیز بوده و هیچگاه نیز از آن فراتر نخواهد رفت.
گزینه دیگر باقیمانده برای غرب دستیابی به یک توافق موقت است و برای رسیدن به آن نیز تلاش میکنند تا با مقصرنمایی و برجسته کردن عامل محدودیت زمانی زمینه حصول آن را فراهم سازند. آنها با آگاهی از این واقعیت که در شرایط کنونی یعنی تحولات منطقه، مخالفت افکار عمومی جهانی با آنها و ابتکارعمل سازنده و جدیت دولت جدید در ایران برای رسیدن به توافق و اجرای کامل تعهدات برجامی، دست برتر خود را در مذاکرات از دست دادهاند، بهدنبال خرید زمان برای احیای اعتماد به نفس و تغییر شرایط پیرامونی مذاکرات هستند. جمهوری اسلامی نیز با آگاهی از این ترفندها با هرگونه پیشنهاد انحرافی در مذاکرات مخالفت کرده و تنها گزینه پیش رو را همانا بازگشت به تعهدات برجامی معرفی کرده است.
زمان برای مذاکره محدود است اما نه از آن جهت که غربیها ادعا میکنند بلکه از این منظر که توافق خوب برای ایران در حال حاضر در دسترس قرار دارد و مذاکره کنندگان ایرانی به چیزی کمتر از رفع تمامی این تحریمها رضایت نخواهند داد. زمان مواجهه با حقیقت و صداقت فرا رسیده و راه گریزی برای اروپا و امریکا باقی نمانده است.
سلام ایران
هر روز با شما در اینجا خواهیم بود، صدای شما، حرف شما و پیشنهاد شما را می شنویم و می خوانیم و بازگو می کنیم. با ما همراه باشید، بگویید و بنویسید
تلفن: 88769075 - 021 پیامک: 3000451213
جـوابیه
پاسخ به پیامهای مردمی تاریخ 20/08/1400 در روزنامه ایران شماره 7770 با عنوان «عدم روشنایی فضای سبز در منطقه 22 شهرک امید دژبان»: با توجه به عدم وجود کنتور برق در محدوده موردنظر، مکاتبات لازم جهت نصب کنتور انجام گردیده است و به محض وصل برق نسبت به روشنایی بوستان مذکور اقدام لازم انجام خواهد شد.
حسین عالیشاه ، رئیس اداره روابط عمومی منطقه 22
نظــــــر مـــردم
فروش ناعادلانه گروه بهمن خودرو: آقای امیری از تبریز در پیامی عنوان کردند: در تاریخ 15/09/1400 گروه بهمن خودرو ثبتنام اینترنتی در ساعت 10 صبح داشت اما ساعت 10:01 (کمتر از یک دقیقه) سایت مورد نظرشرکت ظرفیتش کامل شد. چطور میشود که کمتر از یک دقیقه سایت ظرفیتش کامل شود لطفاً دستگاههای نظارتی با تخلفات خودروسازان برخورد قاطع نمایند.
شلوغی مترو: خانم گزانی در پیامی عنوان داشتند: شلوغی مترو بسیار آزار دهنده است. لطفاً مسئولان محترم رسیدگی کنند.
تقدیر و تشکر از کارکنان ندامتگاه فشافویه: ما مددجویان واحد خدمات و اشتغال مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ از زحمات بیدریغ و خستگیناپذیر مسئولان دلسوز و با وجدان این مجتمع که با خدمات صادقانه و شبانه روزی و حتی بهدور از خانواده با ایجاد کارگاههای حرفهآموزی موجبات آزادی تعداد کثیری از زندانیان را فراهم کردهاند تشکر میکنیم.
جمعی از مددجویان ندامتگاه فشافویه
تلفن: 88769075 - 021 پیامک: 3000451213
جـوابیه
پاسخ به پیامهای مردمی تاریخ 20/08/1400 در روزنامه ایران شماره 7770 با عنوان «عدم روشنایی فضای سبز در منطقه 22 شهرک امید دژبان»: با توجه به عدم وجود کنتور برق در محدوده موردنظر، مکاتبات لازم جهت نصب کنتور انجام گردیده است و به محض وصل برق نسبت به روشنایی بوستان مذکور اقدام لازم انجام خواهد شد.
حسین عالیشاه ، رئیس اداره روابط عمومی منطقه 22
نظــــــر مـــردم
فروش ناعادلانه گروه بهمن خودرو: آقای امیری از تبریز در پیامی عنوان کردند: در تاریخ 15/09/1400 گروه بهمن خودرو ثبتنام اینترنتی در ساعت 10 صبح داشت اما ساعت 10:01 (کمتر از یک دقیقه) سایت مورد نظرشرکت ظرفیتش کامل شد. چطور میشود که کمتر از یک دقیقه سایت ظرفیتش کامل شود لطفاً دستگاههای نظارتی با تخلفات خودروسازان برخورد قاطع نمایند.
شلوغی مترو: خانم گزانی در پیامی عنوان داشتند: شلوغی مترو بسیار آزار دهنده است. لطفاً مسئولان محترم رسیدگی کنند.
تقدیر و تشکر از کارکنان ندامتگاه فشافویه: ما مددجویان واحد خدمات و اشتغال مجتمع ندامتگاه تهران بزرگ از زحمات بیدریغ و خستگیناپذیر مسئولان دلسوز و با وجدان این مجتمع که با خدمات صادقانه و شبانه روزی و حتی بهدور از خانواده با ایجاد کارگاههای حرفهآموزی موجبات آزادی تعداد کثیری از زندانیان را فراهم کردهاند تشکر میکنیم.
جمعی از مددجویان ندامتگاه فشافویه
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
میلاد عیسی مسیح(ع) مبشر صلح و دوستی مبارک باد
-
ضرورت همافزایی میان دستگاههای فرهنگی
-
روزنامه ایران از امروز در 20 صفحه منتشر میشود
-
درهای باز قفقاز
-
صیانت از امنیت
-
راز ضربالاجل ها
-
شکست در میدان جنگ حمله به خانه مردم
-
کاهش 8/5 درصدی تورم در پاییز
-
ضربه 1/5میلیارد دلاری به امنیت غذایی
-
3 راهبرد برای زیان دیدههای بورس
-
برنامه دولت برای دسترسی پایدار مردم به دارو
-
عبور از اروند با دستهای خالی
-
استقلال، صدرنشین مستقل
-
درهای باز قفقاز
-
شادباشی همراه با عشق برای مردم دنیا
-
فوریت مذاکرات وین؛ کالبد شکافی از راهبرد غرب
-
سلام ایران
اخبارایران آنلاین